black dream p41
انقدر مک زده بود که تخت سینه اش بنفش و آبی شده بود
آروم فاصله گرفت و با دیدن چشمای پر از آب ات ، احساس کرد چیزی ته وجودش تکون خورد
چشمایی که حرکت نمیکرد و به جلو خیره بود و بدون پلک زدن اشک ها از روی گونش سر میخورد
"چ...چت شد؟" jk
اشکاش رو سریع پس زد و کنار کشید و با سرعت وارد آشپزخونه شد
قلبش تند می کوبید و قفسه سینه اش از شدت هیجان بالا و پایین میشد
"چت شد ؟" jk
" من چیزیم نیست " a,t
اخماش توی هم کشید
" پس برای چی آبغوره میگیری ؟" jk
از لحنش ناراحت شد و چیزی نگفت ، با قفل شدن چونش و مماس شدن تنش به تن کوک شوکه شد و قلب بی جنبه اش دوباره تند میزد
فرصت حرف زدن نداد و بلا فاصله لبای گرم و پهنش روی لب های قرمزش نشست
از ترس میون بوسه سکسکه کرد و یه قدم عقب رفت که کمرش وحشیانه چنگ زده شد
لب هاش رو بی وقفه می مکید و حتی فرصت جواب ندادن هم نمیداد، خودش هم نمی دونست چیشده اما می دونست میخوادش، توی این دو ماه هر روز از روز قبل بیشتر به این کلمه پی میبرد
لب هاش با صدا جدا شد و خمار توی چشمای شوکه ی ات زل زد
گردنش رو آروم بوسید و لیسی زیر خط فکش زد که لب هاش رو فاصله داد و با نفس های گرم زیر خط فکش پچ زد
" مهمانی آخر هفته رو باهام باش " jk
تنش که از گرمای وجود جئون داشت آتیش میگرفت و جدا کرد و خواست بره که مچش گیر کرد
" بگو چته ، چرا ازم فرار میکنی؟ یادت رفته گفتم خوشم نمیاد ازم دور باشی ؟" jk
سرش پایین افتاد که صدای آروم جئون توی گوشش پخش شد
" هر چی شده بهم بگو" jk
"این یکی نمیشه " a,t
اخم کرد و به چهره خجالتی ات خیره شد
" بگو عصبیم نکن" jk
"نمیتونم ، لطفا " a,t
شونه هاش رو گرفت که نگاهش به چهره عصبی کوک گره خورد
" لطفا چی ؟د بگو لعنتی این چند روز چرا هی ازم فاصله میگیری " jk
شونه هاش کشیده میشد و با گریه جیغ کشید
" برو کنار ، دوست دارم راحت شدی ؟!" a,t
دستاش شل شد و شوکه یه قدم عقب رفت
صداش مدام توی ذهنش اکو میشد
"تو...چی گفتی ؟"jk
آروم فاصله گرفت و با دیدن چشمای پر از آب ات ، احساس کرد چیزی ته وجودش تکون خورد
چشمایی که حرکت نمیکرد و به جلو خیره بود و بدون پلک زدن اشک ها از روی گونش سر میخورد
"چ...چت شد؟" jk
اشکاش رو سریع پس زد و کنار کشید و با سرعت وارد آشپزخونه شد
قلبش تند می کوبید و قفسه سینه اش از شدت هیجان بالا و پایین میشد
"چت شد ؟" jk
" من چیزیم نیست " a,t
اخماش توی هم کشید
" پس برای چی آبغوره میگیری ؟" jk
از لحنش ناراحت شد و چیزی نگفت ، با قفل شدن چونش و مماس شدن تنش به تن کوک شوکه شد و قلب بی جنبه اش دوباره تند میزد
فرصت حرف زدن نداد و بلا فاصله لبای گرم و پهنش روی لب های قرمزش نشست
از ترس میون بوسه سکسکه کرد و یه قدم عقب رفت که کمرش وحشیانه چنگ زده شد
لب هاش رو بی وقفه می مکید و حتی فرصت جواب ندادن هم نمیداد، خودش هم نمی دونست چیشده اما می دونست میخوادش، توی این دو ماه هر روز از روز قبل بیشتر به این کلمه پی میبرد
لب هاش با صدا جدا شد و خمار توی چشمای شوکه ی ات زل زد
گردنش رو آروم بوسید و لیسی زیر خط فکش زد که لب هاش رو فاصله داد و با نفس های گرم زیر خط فکش پچ زد
" مهمانی آخر هفته رو باهام باش " jk
تنش که از گرمای وجود جئون داشت آتیش میگرفت و جدا کرد و خواست بره که مچش گیر کرد
" بگو چته ، چرا ازم فرار میکنی؟ یادت رفته گفتم خوشم نمیاد ازم دور باشی ؟" jk
سرش پایین افتاد که صدای آروم جئون توی گوشش پخش شد
" هر چی شده بهم بگو" jk
"این یکی نمیشه " a,t
اخم کرد و به چهره خجالتی ات خیره شد
" بگو عصبیم نکن" jk
"نمیتونم ، لطفا " a,t
شونه هاش رو گرفت که نگاهش به چهره عصبی کوک گره خورد
" لطفا چی ؟د بگو لعنتی این چند روز چرا هی ازم فاصله میگیری " jk
شونه هاش کشیده میشد و با گریه جیغ کشید
" برو کنار ، دوست دارم راحت شدی ؟!" a,t
دستاش شل شد و شوکه یه قدم عقب رفت
صداش مدام توی ذهنش اکو میشد
"تو...چی گفتی ؟"jk
۳۸.۵k
۰۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.