کناب بی تی اس جاهایی که لو رفته
بخش هایی از کتاب BTS که اسپویل شده:
ایدلای دیگه به وضوح به ما به خاطر داشتن یه شرکت کوچک میخندیدند. اما باید باور کنیم که همه ایدل ها با هم دوست هستند، همیشه اول به همه سلام میکردم، هم به سونبه ها و هم به هوبه ها، اما یه سری از مردم به ما توجهی نکردن و از اونجا رد شدن. یا به ما خندیدن که حتی تو رتبه اول نبودیم. این حادثه ضربه روحی سنگینی برای بی تی اس بود.
🐻: بعد از ضبط، همه با هم سوار ون شدیم... بعضی ها گریه می کردند، بعضی ها واقعا عصبانی بودند و بعضی ها نمی تونستند صحبت کنند. این ناامیدی وصف ناپذیر و این احساسات دلخراش خیلی زیاد بود.
وقتی از اون پرسیدند چرا اونها اینقدر مراقب هستند، شوگا مستقیماً با صدای بلند جواب داد:
🐱: من معتقدم که دلیل وجود من اینها هستند.
دیگران ممکنه بگن، "هی، بیا"، اما من این احساس رو دارم. اگه شما طرفداران رو به عنوان یک ایدل از زندگی من بیرون کنید، من به یه شخص واقعاً رقت انگیز تبدیل میشم. من فقط هیچی نیستم من همیشه نسبت به هواداران خیلی احساس گناه می کنم... مسئولیت، فکر می کنم باید مسئولیت رو بپذیرم. فکر می کنم این یکی از نیروهای محرکه که که منو به حرکت درمیاره. اگه این نبود، فکر نمی کنم می تونستم کار رو انجام بدم. من باید مسئولیت بپذیرم، مسئولیت هام رو انجام بدم و این افراد رو راضی کنم. نقش بزرگی بود.
اون وقتا دنیایی که من میدیدم به معنی واقعی کلمه جهنم بود. من چیز زیادی نمیخواستم، ما یه گروه بودیم در اوایل دهه بیست سالگیمون و حتی بینمون نوجوون هم بود... چرا اینقدر ازمون متنفر بودن که اون کارو باهامون کردن؟ چرا ازمون نفرت داشتن؟
🐰: من بودم و...جین و جیمین، سه تایی رفتیم یه چیزی بخوریم و بقیه اعضا هم یکی یکی اومدن. با ما مشروب خوردن و بعد یه نفر *خنده** پرتاب کرد. آشفتگی کامل ما اونجا گریه می کردیم این مردم...
🐰: ما با هم کار می کنیم و این یه تجارته... درسته؟ با این حال، برای ما چیزی بیشتر از تجارته. من نمی تونم اونها رو ساده بگیرم، اونها برای من بسیار عزیزن ... و من از این افراد سپاسگزارم.
شوگا موقعیت جونگ کوک رو در اون زمان توضیح میده:
🐱: به خصوص این کار رو از نوجوانی شروع کرد. من هم از نوجوانی شروع کردم و در اون سن معمولاً کاری رو که میخوای انجام بدی پیدا نمیکنی. جونگکوک به مردی تبدیل شده که زندگی خودش رو با نابود کردن تمام روش های معمول انجام کارها می گذرونه. بعد از این همه کار، فکر میکنم اون به زمان نیاز داشت تا به کارهایی که انجام میداد، چه فکر میکردو چه احساسی داشت نگاه کنه.
برای جونگکوکی که از دوران دبیرستان همه چیزش رو داد تا خواننده بیگ هیت شه، منصفانه است که بگم اون با شش هیونگش دنیا رو شناخت. موفقیت عظیمی که جونگ کوک به دست آورده و افزایش تعداد کارهایی که "باید انجام می داد" همراه با اون موفقیت، و همچنین این واقعیت که اون "باید مراقب" بود - او به تازگی بیست ساله شده بود و طبیعی بود که برای اون سخت باشه.
🐿️: با کارش مشخص کرد که «من همونی هستم که هستم»، طعم شیرینی داشت. برای اولین بار فهمیدم که خیلی دوستش دارم.
🐻: اغلب گریه میکردم چون احساس گناه میکردم که نمیخواستم سربار bts بشم، نگران بودم که به خاطر من تو دیوار سنگین و استواری به نام bts شکاف ایجاد بشه. من نمی خواستم از این افراد ایده آل عقب بمونم (و مایه افتخارشون شدی ته)
یکی از سخت ترین دوره ها، 2018:
نامجون حتی از قبل با پدر و مادرش تماس گرفته بود که ممکنه آلبوم بعدی رو نداشته باشن. جین میگه که اگه کسی تو اون زمان گروه رو ترک میکرد، به طور کامل صنعت رو ترک میکرد و فقط باید کار دیگه ای انجام میداد.
تهیونگ رابطه خودش رو با جیمین اینجوری تعریف کرده:
🐻: اولا خیلی دعوا می کردیم... اما چون زیاد دعوا می کردیم، بعداً معلوم شد که اون کسیه که نمی تونم بدون اون زندگی کنم (می خنده). وقتی کسی نیست که باهاش بحث می کنی واقعا احساس پوچی می کنی.
(ویمین هارتم😭)
در واقع، پدر جونگکوک به اون پیشنهاد داد که با شرکت بنگ شی هیوک کارشو آغاز کنه:
🐰: به گفته پدرم، بنگ شیهیوک معروف بود و به من پیشنهاد داد كه شركت اون رو امتحان كنم.
ایدلای دیگه به وضوح به ما به خاطر داشتن یه شرکت کوچک میخندیدند. اما باید باور کنیم که همه ایدل ها با هم دوست هستند، همیشه اول به همه سلام میکردم، هم به سونبه ها و هم به هوبه ها، اما یه سری از مردم به ما توجهی نکردن و از اونجا رد شدن. یا به ما خندیدن که حتی تو رتبه اول نبودیم. این حادثه ضربه روحی سنگینی برای بی تی اس بود.
🐻: بعد از ضبط، همه با هم سوار ون شدیم... بعضی ها گریه می کردند، بعضی ها واقعا عصبانی بودند و بعضی ها نمی تونستند صحبت کنند. این ناامیدی وصف ناپذیر و این احساسات دلخراش خیلی زیاد بود.
وقتی از اون پرسیدند چرا اونها اینقدر مراقب هستند، شوگا مستقیماً با صدای بلند جواب داد:
🐱: من معتقدم که دلیل وجود من اینها هستند.
دیگران ممکنه بگن، "هی، بیا"، اما من این احساس رو دارم. اگه شما طرفداران رو به عنوان یک ایدل از زندگی من بیرون کنید، من به یه شخص واقعاً رقت انگیز تبدیل میشم. من فقط هیچی نیستم من همیشه نسبت به هواداران خیلی احساس گناه می کنم... مسئولیت، فکر می کنم باید مسئولیت رو بپذیرم. فکر می کنم این یکی از نیروهای محرکه که که منو به حرکت درمیاره. اگه این نبود، فکر نمی کنم می تونستم کار رو انجام بدم. من باید مسئولیت بپذیرم، مسئولیت هام رو انجام بدم و این افراد رو راضی کنم. نقش بزرگی بود.
اون وقتا دنیایی که من میدیدم به معنی واقعی کلمه جهنم بود. من چیز زیادی نمیخواستم، ما یه گروه بودیم در اوایل دهه بیست سالگیمون و حتی بینمون نوجوون هم بود... چرا اینقدر ازمون متنفر بودن که اون کارو باهامون کردن؟ چرا ازمون نفرت داشتن؟
🐰: من بودم و...جین و جیمین، سه تایی رفتیم یه چیزی بخوریم و بقیه اعضا هم یکی یکی اومدن. با ما مشروب خوردن و بعد یه نفر *خنده** پرتاب کرد. آشفتگی کامل ما اونجا گریه می کردیم این مردم...
🐰: ما با هم کار می کنیم و این یه تجارته... درسته؟ با این حال، برای ما چیزی بیشتر از تجارته. من نمی تونم اونها رو ساده بگیرم، اونها برای من بسیار عزیزن ... و من از این افراد سپاسگزارم.
شوگا موقعیت جونگ کوک رو در اون زمان توضیح میده:
🐱: به خصوص این کار رو از نوجوانی شروع کرد. من هم از نوجوانی شروع کردم و در اون سن معمولاً کاری رو که میخوای انجام بدی پیدا نمیکنی. جونگکوک به مردی تبدیل شده که زندگی خودش رو با نابود کردن تمام روش های معمول انجام کارها می گذرونه. بعد از این همه کار، فکر میکنم اون به زمان نیاز داشت تا به کارهایی که انجام میداد، چه فکر میکردو چه احساسی داشت نگاه کنه.
برای جونگکوکی که از دوران دبیرستان همه چیزش رو داد تا خواننده بیگ هیت شه، منصفانه است که بگم اون با شش هیونگش دنیا رو شناخت. موفقیت عظیمی که جونگ کوک به دست آورده و افزایش تعداد کارهایی که "باید انجام می داد" همراه با اون موفقیت، و همچنین این واقعیت که اون "باید مراقب" بود - او به تازگی بیست ساله شده بود و طبیعی بود که برای اون سخت باشه.
🐿️: با کارش مشخص کرد که «من همونی هستم که هستم»، طعم شیرینی داشت. برای اولین بار فهمیدم که خیلی دوستش دارم.
🐻: اغلب گریه میکردم چون احساس گناه میکردم که نمیخواستم سربار bts بشم، نگران بودم که به خاطر من تو دیوار سنگین و استواری به نام bts شکاف ایجاد بشه. من نمی خواستم از این افراد ایده آل عقب بمونم (و مایه افتخارشون شدی ته)
یکی از سخت ترین دوره ها، 2018:
نامجون حتی از قبل با پدر و مادرش تماس گرفته بود که ممکنه آلبوم بعدی رو نداشته باشن. جین میگه که اگه کسی تو اون زمان گروه رو ترک میکرد، به طور کامل صنعت رو ترک میکرد و فقط باید کار دیگه ای انجام میداد.
تهیونگ رابطه خودش رو با جیمین اینجوری تعریف کرده:
🐻: اولا خیلی دعوا می کردیم... اما چون زیاد دعوا می کردیم، بعداً معلوم شد که اون کسیه که نمی تونم بدون اون زندگی کنم (می خنده). وقتی کسی نیست که باهاش بحث می کنی واقعا احساس پوچی می کنی.
(ویمین هارتم😭)
در واقع، پدر جونگکوک به اون پیشنهاد داد که با شرکت بنگ شی هیوک کارشو آغاز کنه:
🐰: به گفته پدرم، بنگ شیهیوک معروف بود و به من پیشنهاد داد كه شركت اون رو امتحان كنم.
۶.۳k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.