𝐏𝐀𝐑𝐓 ¹⁷
عمیق مثل دریا ( ᎠᎬᎬᏢ ᏞᏆᏦᎬ ͲᎻᎬ ՏᎬᎪ)𝐏𝐀𝐑𝐓 ¹⁷
یذره از نوشیدنی رو خوردم مزه خوبی داشت × هووو اونجا قماره بیا ببینیم دستمو گرفت همراهش رفتم شلوغ بود نمیدیدم دو صندلی آورد و رفتیم بالا دو تایی زودی پریدیم پایین ورفتیم سمت ویو طبعیت بار + هوسوک اینجا چیکار میکنه × نمیدونم داشت قمار میکرد این شال و عینکرو بپوش. رفتیم یه قسمتی که هوسوک معلوم بود نیم خیز بودیم جلومون دیوار بود و روش پر از گلدون نشستیم رو زمین + ببین میخوام قبل مردنم یه چیز اعتراف کن × میشنوم + هوسوک نامزدم نیست پدر خونده امه × ها....چ...چی حتما فهمیدی یه مافیاست +ارع حتما شکه شدی اگر زنده موندم بهت میگم _ امیدوارم +×( جیغ ) جیمین : مگه شما برای خرید نمیرفتین _ هوم × هوسوک _ توضیح میخوام ( با داد ) شال و عینکمون رو انداختیم رو زمین جی وو دستم رو گرفت رفتیم سمت نگهبانا و خوردیم توشون × برید اونور ٪ جناب جانگ گفتن _ بریم تو ماشین . دوتایی رفتیم و سرمون رو انداختم پایین و هیچ حرفی نمیزدیم داشتم از استرس میمیردم نمیزاشت با جی وو صحبت کنم ماشینوایساد پیاده شدیم تو حیاط بودیم که هوسوک گفت _ توضیح بدید . ما هیچی نگفتیم هوسوک دستم رو گرفت _ اممم خوبه مامان و بابا رفتن پاریس پس من کارمو میکنم جی وو دهنت رو میبندی پیش مامان و بابا .دستم رو محکم کشید × هوسوک وایسا کجا میبریش _ به تنبیه ایش میرسم آها به بابا هم میگم چن روز عمارت من میمونی و تو اتاق زندونیت میکنم جی وو رو ببرید اتاقش کلید رو بزارید رو میز کارم ×نزنش ترو خدا ( با داد ). بعد این حرفش منو همراه خودش کشوند رفت تو یه اتاقی بستم به صندلی _ مگه بهت نگفتم هیچوقت حق نداری بری بار بعدم با این لباس کوتاه و باز رفتی ( با داد ) .+....... با کمربند زد رو پام انقدر زد تا خسته شد چشم هام داغ کرده بود بغص گلوم رو اذیت کرده _ خوبه جیغ تو گوشم نبود . درد داشت نه جیغ زدم و نه گریه کردم نه حرف زدم که تحریکش بکنه. بدنم کاملا داغ شد و بیهوش شدم.....
بیاید پس بعدی
یذره از نوشیدنی رو خوردم مزه خوبی داشت × هووو اونجا قماره بیا ببینیم دستمو گرفت همراهش رفتم شلوغ بود نمیدیدم دو صندلی آورد و رفتیم بالا دو تایی زودی پریدیم پایین ورفتیم سمت ویو طبعیت بار + هوسوک اینجا چیکار میکنه × نمیدونم داشت قمار میکرد این شال و عینکرو بپوش. رفتیم یه قسمتی که هوسوک معلوم بود نیم خیز بودیم جلومون دیوار بود و روش پر از گلدون نشستیم رو زمین + ببین میخوام قبل مردنم یه چیز اعتراف کن × میشنوم + هوسوک نامزدم نیست پدر خونده امه × ها....چ...چی حتما فهمیدی یه مافیاست +ارع حتما شکه شدی اگر زنده موندم بهت میگم _ امیدوارم +×( جیغ ) جیمین : مگه شما برای خرید نمیرفتین _ هوم × هوسوک _ توضیح میخوام ( با داد ) شال و عینکمون رو انداختیم رو زمین جی وو دستم رو گرفت رفتیم سمت نگهبانا و خوردیم توشون × برید اونور ٪ جناب جانگ گفتن _ بریم تو ماشین . دوتایی رفتیم و سرمون رو انداختم پایین و هیچ حرفی نمیزدیم داشتم از استرس میمیردم نمیزاشت با جی وو صحبت کنم ماشینوایساد پیاده شدیم تو حیاط بودیم که هوسوک گفت _ توضیح بدید . ما هیچی نگفتیم هوسوک دستم رو گرفت _ اممم خوبه مامان و بابا رفتن پاریس پس من کارمو میکنم جی وو دهنت رو میبندی پیش مامان و بابا .دستم رو محکم کشید × هوسوک وایسا کجا میبریش _ به تنبیه ایش میرسم آها به بابا هم میگم چن روز عمارت من میمونی و تو اتاق زندونیت میکنم جی وو رو ببرید اتاقش کلید رو بزارید رو میز کارم ×نزنش ترو خدا ( با داد ). بعد این حرفش منو همراه خودش کشوند رفت تو یه اتاقی بستم به صندلی _ مگه بهت نگفتم هیچوقت حق نداری بری بار بعدم با این لباس کوتاه و باز رفتی ( با داد ) .+....... با کمربند زد رو پام انقدر زد تا خسته شد چشم هام داغ کرده بود بغص گلوم رو اذیت کرده _ خوبه جیغ تو گوشم نبود . درد داشت نه جیغ زدم و نه گریه کردم نه حرف زدم که تحریکش بکنه. بدنم کاملا داغ شد و بیهوش شدم.....
بیاید پس بعدی
۳۷.۲k
۲۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.