ادامه پارت
#ادامه_پارت
+ چخبرا تبسم؟ خوابگاه بهت سخت نمیگذره؟
- باور کن پگاه تا دیر وقت تو بیمارستان مثل چی ازمون مفت و مجانی کار میکشن، خوابگاه که میرسیم مستقیم میخابم. اصلا تو خوابگاه بودن حس نمیشه.
تبسم که اینو گفت عمه دوباره داغ دلش تاره شد:
- الهی بمیرم واسه بچم. اصلا معلوم نیست اونجا به خودش میرسه یا نه؟ خوب میخوره خوب میخوابه؟!
یهو انگار که چیزی یادش افتاده باشه رو به تبسم گفت:
- تبسم تو اصلت به فکر مادرت هستی؟ مگه قرار نبود بیافتی دنبال کارای انتقالیت به تهران. باباتم کم اشنا نداره.
+ مامان جون میگن نمیشه. باید حتما یکی از اینجا بخواد بیاد اونجا تا من بتونم بیام اینجا.
- الکی واسه من اینجا و اونجا نکن. فکر کردی نمیدونم داری میپیچونیم. گفته باشما تبسم اگه نیای ما میایم!
+ وا ینی چی مامان؟ کجا پاشی بیای اخه؟
عمه خواست دوباره چیزی بگه که زن عمو در حالی که با سینی چایی از اشپزخوته میومد بیرون گفت:
- وا رضوان ول کن تورو خدا تو هم. باور کن من از خدام بود این ارمان یه جای دیگه قبول بشه یه مدت از دستش خلاص شیم.
عمه کوتا بیا نبودش: ...
+ چخبرا تبسم؟ خوابگاه بهت سخت نمیگذره؟
- باور کن پگاه تا دیر وقت تو بیمارستان مثل چی ازمون مفت و مجانی کار میکشن، خوابگاه که میرسیم مستقیم میخابم. اصلا تو خوابگاه بودن حس نمیشه.
تبسم که اینو گفت عمه دوباره داغ دلش تاره شد:
- الهی بمیرم واسه بچم. اصلا معلوم نیست اونجا به خودش میرسه یا نه؟ خوب میخوره خوب میخوابه؟!
یهو انگار که چیزی یادش افتاده باشه رو به تبسم گفت:
- تبسم تو اصلت به فکر مادرت هستی؟ مگه قرار نبود بیافتی دنبال کارای انتقالیت به تهران. باباتم کم اشنا نداره.
+ مامان جون میگن نمیشه. باید حتما یکی از اینجا بخواد بیاد اونجا تا من بتونم بیام اینجا.
- الکی واسه من اینجا و اونجا نکن. فکر کردی نمیدونم داری میپیچونیم. گفته باشما تبسم اگه نیای ما میایم!
+ وا ینی چی مامان؟ کجا پاشی بیای اخه؟
عمه خواست دوباره چیزی بگه که زن عمو در حالی که با سینی چایی از اشپزخوته میومد بیرون گفت:
- وا رضوان ول کن تورو خدا تو هم. باور کن من از خدام بود این ارمان یه جای دیگه قبول بشه یه مدت از دستش خلاص شیم.
عمه کوتا بیا نبودش: ...
۳۰۰
۱۳ تیر ۱۴۰۳