وانشات (وقتی روت کراش داره و.....) پارت۱
#وانشات
#لینو
#مینهو
توی لبتابت بودی و داشتی عکسای لی مینهو رو که یک مدل معروف کره ای بود رو نگاه میکردی.
اون دوست دوران دبیرستان بود که بعد ۳ سال دوستی تصمیم میگیره رشتشو عوض کنه و به همین خاطر به آمریکا میره و از اون به بعد تو دیگه ندیده بودیش.
از اونجایی که تو عکاس بودی و برای یک شرکت مدلینگ به عنوان عکاس و فیلمبردار کار میکردی، بهت پیشنهاد داده شده بود که با مدل معروفی به اسم لینو همکاری داشته باشی و خودت تمام کار ها عکاسی اونو برای برند (نمیدونم چی چی 😐 ) انجام بدی.
خوب از اونجایی که تو نمیدونستی که لینو کیه با خودت گفتی که بری و سرچ بزنی و وقتی با عکسای مینهو رو به رو شدی پشمات ریخت و واقعاً هیچ ایده ای نداشتی که فردا قراره چطور با این مرد سرو کله بزنی.
خلاصه که با همین افکار گرفتی خوابیدی.
۷صبح
با الارم گوشیت از خواب بیدار شدی و خاموشش کردی .
خیلی استرس داشتی و کل شب بخاطر استرس نتونسته بودی بخوابی . با خودت میگفتی اگر ببینیش قراره چه ری اکشنی نشون بده یا اصلا میشناستت؟
+آه دیوونه شدم مگه میشه منو نشناسه
هوفی کشیدی و رفتی تا حاظر بشی
(مینهو)
عکساسی قرار بود ساعت ۱۰ شروع بشه و اون از ساعت ۷ رفته بود تا به گریم و میکاپ و فضای عکس برداری و تمرین ژست برسه.
.
بعد از دو ساعت که ساعت ۱۰ شده بود کارا همشون تموم شده بودن و فقط تنها کم و کسری نبود عکاس بود.
توی همین حین از استفی که در حال مرتب کردن صحنه ی عکس برداری بود پرسید :
_میشه بهم بگید فیلم برداری کی شروع میشه ؟
استف نگاهی به ساعت کرد که ۱۰:۰۵ رو نشون میداد
× نمیدونم آقای لی عکاس باید نیم ساعت پیش اینجا میبود
مینهو سرشو پایین انداخت که با صدای دویدن فردی به خودش اومد سری و با تعجب به دخترکی با موهاش ژولیده پولیده که دوربینی هم دستش بود مواجه شد.
دهن پسرک وا مونده بود و هیچ ایده ای نداشت از اینکه ا.ت رو چطور اینجا پیدا کرده و در کل انتظار دیدنشو نداشت
_ا...ت...
تو هنوز مینهو رو ندیده بودی و بخاطر ترافیکی که توش گیر کرده بودی خیلی دیر رسیدی به همین خاطر تا که وارد استودیو عکس برداری شدی رییست بهت حمله ور شد و مدام بازخواستت میکرد و دنبال دلیل برای دیر اومدنت بود
_خانوم کیم ا.ت خودتون هستید ؟
با صدای شخصی چشماتو از رییس غر غروت گرفتی و به صاحب صدا دادی .
با دیدنش سر جات خشکت زد و همینطوری با تعجب داشتی بهش نگاه میکردی
(توی دلت)
خدای من چقدر خوشتیپ و جذاب شده... موهای بنفشش ...صورت صاف و روشنش....
#لینو
#مینهو
توی لبتابت بودی و داشتی عکسای لی مینهو رو که یک مدل معروف کره ای بود رو نگاه میکردی.
اون دوست دوران دبیرستان بود که بعد ۳ سال دوستی تصمیم میگیره رشتشو عوض کنه و به همین خاطر به آمریکا میره و از اون به بعد تو دیگه ندیده بودیش.
از اونجایی که تو عکاس بودی و برای یک شرکت مدلینگ به عنوان عکاس و فیلمبردار کار میکردی، بهت پیشنهاد داده شده بود که با مدل معروفی به اسم لینو همکاری داشته باشی و خودت تمام کار ها عکاسی اونو برای برند (نمیدونم چی چی 😐 ) انجام بدی.
خوب از اونجایی که تو نمیدونستی که لینو کیه با خودت گفتی که بری و سرچ بزنی و وقتی با عکسای مینهو رو به رو شدی پشمات ریخت و واقعاً هیچ ایده ای نداشتی که فردا قراره چطور با این مرد سرو کله بزنی.
خلاصه که با همین افکار گرفتی خوابیدی.
۷صبح
با الارم گوشیت از خواب بیدار شدی و خاموشش کردی .
خیلی استرس داشتی و کل شب بخاطر استرس نتونسته بودی بخوابی . با خودت میگفتی اگر ببینیش قراره چه ری اکشنی نشون بده یا اصلا میشناستت؟
+آه دیوونه شدم مگه میشه منو نشناسه
هوفی کشیدی و رفتی تا حاظر بشی
(مینهو)
عکساسی قرار بود ساعت ۱۰ شروع بشه و اون از ساعت ۷ رفته بود تا به گریم و میکاپ و فضای عکس برداری و تمرین ژست برسه.
.
بعد از دو ساعت که ساعت ۱۰ شده بود کارا همشون تموم شده بودن و فقط تنها کم و کسری نبود عکاس بود.
توی همین حین از استفی که در حال مرتب کردن صحنه ی عکس برداری بود پرسید :
_میشه بهم بگید فیلم برداری کی شروع میشه ؟
استف نگاهی به ساعت کرد که ۱۰:۰۵ رو نشون میداد
× نمیدونم آقای لی عکاس باید نیم ساعت پیش اینجا میبود
مینهو سرشو پایین انداخت که با صدای دویدن فردی به خودش اومد سری و با تعجب به دخترکی با موهاش ژولیده پولیده که دوربینی هم دستش بود مواجه شد.
دهن پسرک وا مونده بود و هیچ ایده ای نداشت از اینکه ا.ت رو چطور اینجا پیدا کرده و در کل انتظار دیدنشو نداشت
_ا...ت...
تو هنوز مینهو رو ندیده بودی و بخاطر ترافیکی که توش گیر کرده بودی خیلی دیر رسیدی به همین خاطر تا که وارد استودیو عکس برداری شدی رییست بهت حمله ور شد و مدام بازخواستت میکرد و دنبال دلیل برای دیر اومدنت بود
_خانوم کیم ا.ت خودتون هستید ؟
با صدای شخصی چشماتو از رییس غر غروت گرفتی و به صاحب صدا دادی .
با دیدنش سر جات خشکت زد و همینطوری با تعجب داشتی بهش نگاه میکردی
(توی دلت)
خدای من چقدر خوشتیپ و جذاب شده... موهای بنفشش ...صورت صاف و روشنش....
۱۵.۵k
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.