آن روز پارت اول
جنی) از وقتی اون حرف و شنیده بود اروم و قرار نداشت همه فکر و ذهنش اون هیتی بود که بهش دادن. نمیتونست بخوابه هر وقت میخواست چشماش و رو هم بزاره کابوس میدید میترسید احساس گناه میکرد.
فردا چشمش کبود شده بود، جنی خیلی ناراحت بود.
صدای در اومد رزی بود وقتی جنی رو دید گفت: سلام جنی چی شده چرا چشمت قرمز شده؟!
جنی: رزی! ..برو.
جنی رفت اتاق و در و محکم بست.
رزی: جنی لطفا بگو چیشده شاید بتونم کمکت کنم.
جنی: میخوام برم جایی که کسی پیدام نکنه...میتونی؟!
رزی سکوت کرد سعی کرد تنهاش بزاره.
گوشی جنی زنگ زد اقای کیم بود(کارگردان) جنی گوشی رو خاموش کرد.
رزی تو خیابون راه میرفت همش به جنی فکر میکرد رفت تو یه رستوران، رو صندلی نشست اصلا نمیدونست کجا نشسته یهو دید که روبروش جیمین نشسته.
سریع بلند شد، جیمین گفت: سلام خانم رزی! رزی: آم..سلام ببخشید! جیمین: اشکالی نداره..چیزی شده؟ اگر مشکلی پیش اومده من میتونم کمکتون کنم.
رزی: خیلی ممنون
از رستوران اومد بیرون، داشت راه میرفت که یه فکری به سرش زد سریع برگشت به رستوران....
(بلک پینک)
امیدوارم خوشتون بیاد برای قسمت بعدی ۱۰ تا لایک❤
فالو = فالو
فردا چشمش کبود شده بود، جنی خیلی ناراحت بود.
صدای در اومد رزی بود وقتی جنی رو دید گفت: سلام جنی چی شده چرا چشمت قرمز شده؟!
جنی: رزی! ..برو.
جنی رفت اتاق و در و محکم بست.
رزی: جنی لطفا بگو چیشده شاید بتونم کمکت کنم.
جنی: میخوام برم جایی که کسی پیدام نکنه...میتونی؟!
رزی سکوت کرد سعی کرد تنهاش بزاره.
گوشی جنی زنگ زد اقای کیم بود(کارگردان) جنی گوشی رو خاموش کرد.
رزی تو خیابون راه میرفت همش به جنی فکر میکرد رفت تو یه رستوران، رو صندلی نشست اصلا نمیدونست کجا نشسته یهو دید که روبروش جیمین نشسته.
سریع بلند شد، جیمین گفت: سلام خانم رزی! رزی: آم..سلام ببخشید! جیمین: اشکالی نداره..چیزی شده؟ اگر مشکلی پیش اومده من میتونم کمکتون کنم.
رزی: خیلی ممنون
از رستوران اومد بیرون، داشت راه میرفت که یه فکری به سرش زد سریع برگشت به رستوران....
(بلک پینک)
امیدوارم خوشتون بیاد برای قسمت بعدی ۱۰ تا لایک❤
فالو = فالو
۱۷.۴k
۲۳ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.