معشوقه پادشاه ناکاهارا پارت ۶
به من اشاره کرد.
موری : بیا اینجا دازای
اخم کردم خیلی پرروئه
دازای : چرا من بیام؟
موری : چی ؟
دازای : تو با من کار داری بعد من بیام پیشت
پدر زیر لب زمزمه کرد
فکوزاوا : دازای... خواهش میکنم
عجب گیری کردیما
دازای : باشه باشه
راه افتادم و سمتش رفتم اون هم لبخندی زد و منو روی پاش نشوند.
فکوزاوا : سرورم
موری : اروم باش فکوزاوا دیگه هی جیغ جیغ میکنی
برگشت سمت من
موری : دازای تو چند سالته؟
دازای : ۶
خندید و با انگشت اشاره اش زد رو بینیم
موری : دقیقا هم سن پسر منی
دازای : شما پسر دارید؟
موری : اره دقیقا هم مثل خودته جسور
خنده ای کرد این چرا هی اینقدر میخنده ؟موری : میخوای ببینیش ؟
ذوق زده نگاهش کردم
دازای : آخ جون همبازیی
موری : اره * خنده *
به یکی از نگهبانها اشاره کرد.
موری : ببرش پیش چویا و در ضمن مراقبش هم باش
نگهبان : اطاعت
پشت سر نگهبان راه افتادم و رفتم
فکوزاوا
با کاری که این بچه کرد من تا مرز سکته رفتم
فکوزاوا : عالیجناب منو جاش مجازات کنید
خندید و سمتم اومد.
موری : چرا مجازات کنم؟ اون بچه درست میگفت منم مثل همهی مردم هستم
دستم رو گرفت و بلندم کرد
موری : بچه جسور و باهوشیه واقعا ازش خوشم اومد. با اینکه امگا ست ولی شجاعت خیلی بالایی داره
فکوزاوا : نظر لطفتونه سرورم
خندید واقعا مرد جلو روم درک کردنش برام سخته
موری : آینده خوبی در انتظار این کشوره
پایان فلش بک
موری : بیا اینجا دازای
اخم کردم خیلی پرروئه
دازای : چرا من بیام؟
موری : چی ؟
دازای : تو با من کار داری بعد من بیام پیشت
پدر زیر لب زمزمه کرد
فکوزاوا : دازای... خواهش میکنم
عجب گیری کردیما
دازای : باشه باشه
راه افتادم و سمتش رفتم اون هم لبخندی زد و منو روی پاش نشوند.
فکوزاوا : سرورم
موری : اروم باش فکوزاوا دیگه هی جیغ جیغ میکنی
برگشت سمت من
موری : دازای تو چند سالته؟
دازای : ۶
خندید و با انگشت اشاره اش زد رو بینیم
موری : دقیقا هم سن پسر منی
دازای : شما پسر دارید؟
موری : اره دقیقا هم مثل خودته جسور
خنده ای کرد این چرا هی اینقدر میخنده ؟موری : میخوای ببینیش ؟
ذوق زده نگاهش کردم
دازای : آخ جون همبازیی
موری : اره * خنده *
به یکی از نگهبانها اشاره کرد.
موری : ببرش پیش چویا و در ضمن مراقبش هم باش
نگهبان : اطاعت
پشت سر نگهبان راه افتادم و رفتم
فکوزاوا
با کاری که این بچه کرد من تا مرز سکته رفتم
فکوزاوا : عالیجناب منو جاش مجازات کنید
خندید و سمتم اومد.
موری : چرا مجازات کنم؟ اون بچه درست میگفت منم مثل همهی مردم هستم
دستم رو گرفت و بلندم کرد
موری : بچه جسور و باهوشیه واقعا ازش خوشم اومد. با اینکه امگا ست ولی شجاعت خیلی بالایی داره
فکوزاوا : نظر لطفتونه سرورم
خندید واقعا مرد جلو روم درک کردنش برام سخته
موری : آینده خوبی در انتظار این کشوره
پایان فلش بک
۱۶۳
۱۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.