شکلات تلخ'
شکلات تلخ'
ᵖᵃʳᵗ'₄₁
و دستشو توی لبه ی مبل گذاشت صورتشو نزدیک صورت دخترک برد و خمار لب زد
-من اموالمو نزدیک خودم نگه میدارم....حالا اون اموال هرچیزی که میخواد باشه ...چه زمین چه ادم
دخترک بخواطر نزدیک بودن صدای پسرک لرزی گرفت و میون دستای پسرک زندانی شده بود
*رئیس یه مسئله مهم پیش اومده...میشه بیاید بیرون
-چیشده؟
*اقای تایکی از ژاپن برگشتن....حالاهم جلوی در هستن
-لعنتی.....الان وقتش نبود...مواظب باش ات بیرون نیاد...در اتاقو قفل کن
+
تو اتاق بودم و از پنجره به بیرون خیره شده بودم یه مرد اونجا بود ......من میتونستم اونو ببینم ولی اون نمیتونست منو ببینه بخواطر مدل پنجره..صدای کلید در اومد کنار دستگیره در رفتم ...در فقل بود
*ببخشید خانم دستور رئیسه
یعنی چی....لب پنجره رفتم که دیدم مردک سمت اون مردی که بیرون بود رفت
:کنیچیوا تهیویگ
-تو اینجا چه علفی میخوری
:اینطور نباش دیگه تهیونگ همین که از هواپیما پیاده شدم اومدم دیدن تو
-تایکی حدتو بدون عوضی ......تو ژاپن خیلی کارا کردی الان نوبت منه
:مشتاقانه منتظرم
-گمشو بیرون
:نمیرم بیرون چیکار میکنی
-پس نادیدت میگیرم
پسرک سمت شیر اب رفت و بازش کرد دور و بر که چمن بود اب زو سمتشون کرفت و بعد سمت تایکی گرفت شیر ابو
:چه غلطی میکنی...اه
-دویون صدای وز وز مگس نمیاد
*بهتره ازینجا برید
بعد از رفتن تایکی پسرک شیرو بست و راضی از کارش سمت گل مورد علاقش لیلیوم رفت و بوییدش......اونطرف تایکی اونو دید و فکری به ذهن کثیفش خطور کرد........................
#فیک#وانشات#بی_تی_اس#نامجون#جین#یونگی#جیمین#هوسوک#تهیونگ_جونگ_کوک#بلک_پینک#ایده#لیسا#جنی#رزی#جیسو
ᵖᵃʳᵗ'₄₁
و دستشو توی لبه ی مبل گذاشت صورتشو نزدیک صورت دخترک برد و خمار لب زد
-من اموالمو نزدیک خودم نگه میدارم....حالا اون اموال هرچیزی که میخواد باشه ...چه زمین چه ادم
دخترک بخواطر نزدیک بودن صدای پسرک لرزی گرفت و میون دستای پسرک زندانی شده بود
*رئیس یه مسئله مهم پیش اومده...میشه بیاید بیرون
-چیشده؟
*اقای تایکی از ژاپن برگشتن....حالاهم جلوی در هستن
-لعنتی.....الان وقتش نبود...مواظب باش ات بیرون نیاد...در اتاقو قفل کن
+
تو اتاق بودم و از پنجره به بیرون خیره شده بودم یه مرد اونجا بود ......من میتونستم اونو ببینم ولی اون نمیتونست منو ببینه بخواطر مدل پنجره..صدای کلید در اومد کنار دستگیره در رفتم ...در فقل بود
*ببخشید خانم دستور رئیسه
یعنی چی....لب پنجره رفتم که دیدم مردک سمت اون مردی که بیرون بود رفت
:کنیچیوا تهیویگ
-تو اینجا چه علفی میخوری
:اینطور نباش دیگه تهیونگ همین که از هواپیما پیاده شدم اومدم دیدن تو
-تایکی حدتو بدون عوضی ......تو ژاپن خیلی کارا کردی الان نوبت منه
:مشتاقانه منتظرم
-گمشو بیرون
:نمیرم بیرون چیکار میکنی
-پس نادیدت میگیرم
پسرک سمت شیر اب رفت و بازش کرد دور و بر که چمن بود اب زو سمتشون کرفت و بعد سمت تایکی گرفت شیر ابو
:چه غلطی میکنی...اه
-دویون صدای وز وز مگس نمیاد
*بهتره ازینجا برید
بعد از رفتن تایکی پسرک شیرو بست و راضی از کارش سمت گل مورد علاقش لیلیوم رفت و بوییدش......اونطرف تایکی اونو دید و فکری به ذهن کثیفش خطور کرد........................
#فیک#وانشات#بی_تی_اس#نامجون#جین#یونگی#جیمین#هوسوک#تهیونگ_جونگ_کوک#بلک_پینک#ایده#لیسا#جنی#رزی#جیسو
۳.۸k
۰۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.