فیک تهکوک 💜

فیک تهکوک 💜
فیک تهکوک 💜
پارت۱۱
جونگ کوک با علامت+
تهیونگ با علامت -
گرگان گیر؛
پدر تهیونگ&
مادر یتیم خونه#
از کودکی باهم بودیم تا یک روز...


داشتم میرفتم که بخوابم تو راه رو یکی از پشت ی دست مال بیهوش کننده دور دهنم گرفت

فردا صبح

از خواب بلند شدم دیدم نمیتونم تکون بخورم

فهمیدم امروز جنگ یبین بابام و بابای کوک هست

۲سال قبل

#خب بچه اینارو بگیرید و همیشه تو جیب هاتون بزارید

-چاقو حالا چرا چاقو بزاریم تو جیب

#چون خیلی اتفاقات برای بچه های یتیم خونه اومده که نه جنازه هارو دیدم نه رد خونی دیدم


-باهمون چاقو خودم رو باز کردم و از پله ها پایین اومدم که دیدم کسی خونه نبود که ی نامه از طرف پدرم رو میز ناهار خوری بود

نامه:پسر عزیزم ببخشید اگه بهت بی احترامی کردم اما ما دوست عزیزتو نیاز داریم و الان داریم به طرف خونه پدر دوستت میریم که دشمن خونی منه لطفاً دنبال ما نیا تا آسیب نبینی

نامه رو خوندم و اصلا توجهی نکردم و رفتم لباس پوشیدم و به طرف ماشین رفتم

تو راه بودم که جونگ کوک و پدرم رو دیدم که داشت جونگ کوک رو از ماشین پیاده میکرد که دیدم یک دفعه جنگ شروع شد

ترسیدم و یک جا پناه بردم

بقیش در آمار ۳۷۰