مامور مخفی
فصل دوم!
part ⁸
بعد از خوردن عصرونه به سمت اتاق رفتم تا لباسامو بپوشم.
چون یه قرار جدید داشتم و باید بهش رسیدگی میکردم.
داشتم لباسامو میپوشیدم که تهیونگو توی چارچوب در دیدم.
ات:تهیونگا زود برمیگردم.
تهیونگ:قول؟
ات:قول
به سمتم اومدو اروم لباشو روی لبام گذاشت و بعد ۳۰ ثانیه جدا شد.
تهیونگ:دقیقا وقتی دلم برات تنگ شده باید بری بیبی؟
ات:ببخشید چاگیا هوم
اروم سرشو تکون داد و نشون داده از تاییدش بود.
اروم بوسه ای روی گردنش گذاشتم و ازش جدا شدم.
بهش نگاه کردم.
نگاه مظلومی داشت .
ات:تهیونگااا زود میام دیگهه باشه؟
قبول کردو از عمارت بیرون رفتمو سوار ماشینم شدم.
ادامه دارد......
۱۸ لایک
۱۶ کامنت
۲ فالو گایز
part ⁸
بعد از خوردن عصرونه به سمت اتاق رفتم تا لباسامو بپوشم.
چون یه قرار جدید داشتم و باید بهش رسیدگی میکردم.
داشتم لباسامو میپوشیدم که تهیونگو توی چارچوب در دیدم.
ات:تهیونگا زود برمیگردم.
تهیونگ:قول؟
ات:قول
به سمتم اومدو اروم لباشو روی لبام گذاشت و بعد ۳۰ ثانیه جدا شد.
تهیونگ:دقیقا وقتی دلم برات تنگ شده باید بری بیبی؟
ات:ببخشید چاگیا هوم
اروم سرشو تکون داد و نشون داده از تاییدش بود.
اروم بوسه ای روی گردنش گذاشتم و ازش جدا شدم.
بهش نگاه کردم.
نگاه مظلومی داشت .
ات:تهیونگااا زود میام دیگهه باشه؟
قبول کردو از عمارت بیرون رفتمو سوار ماشینم شدم.
ادامه دارد......
۱۸ لایک
۱۶ کامنت
۲ فالو گایز
۱۴.۷k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.