مافیا ی عاشق

مافیا ی عاشق

p10

ویو ا.ت
که یهو برگشتم دیدم ته دقیقا پشت سرم وایساده
سریع احترام گذاشتم و سلام کردم
ته: خوش اومدی بیا بریم داخل
ا.ت: ممنون باشه
وارد ساختمون شدن
ته: اون اتاق پرو هستش باید بریم اونجا قبلش لباسام رو باید انتخاب کنی
ا.ت شروع کرد به گشتن بهترین لباسا و ته کارت میکشید
ا.ت: خب اینا ترنده
ته: بریم بپوشم ببینم
ا.ت: خب من داخل نمیام
ته: اتفاقا توهم باید بیای نظر بدی
ا.ت: خب مگه من انتخاب نکردم کافیه دیگه
ته: رو حرف من حرف نزن بیا تو
ا.ت: باش
رفتن تو تهیونگ لباسشو دراورد (منحرفا شلوارش رو درنیاورد اونو پشت پرو عوض کرد😐)
ویو ا.ت
عجب عضله هایی داره بازوهاشو که اصن...
ته: این لباس چطوره؟
(ا.ت رو ی مبل نشسته بود)
ا.ت: عالیهههه
ته: هه
بقیه لباسارو به همین ترتیب انتخاب کردن
ته: این چطو...
ته دید ا.ت خوابیده
خندش گرفت
ته رفت نزدیک صورت ا.تو بعدش
ته: نمی خوای بیدار شی(چشمای خمار)
ا.ت: هااع من. اصن گوه شکر مرض کرم نمک خوردم ببخشید(ترس)
ته خندید و دور شد ازش
ا.ت: عه این لباس چقدر بهتون میاد
ا.ت بلند شد بره کیفشو از جلو میز
برداره که پاش گیر کرد به
آباژور کنار دیوار و یهو افتاد بغل.....

اسلاید های بعدی لباسایی که ا.ت برای ته خریده بود هستش