خلاصه : یوری با ی تیپ دخترونههه صاحابهای فروشگاه و رستورا
خلاصه : یوری با ی تیپ دخترونههه صاحابهای فروشگاه و رستورانو رازی کرد با بد بختی
برای بارم
با دادن نفسش ب بیرو در زد
جیمین( صاحاب بار) : بله؟
یوری: میشه بیام داخل
وقتی وارد شدم رئس با دیدنم حصابی تعجب کرده بود
جیمین: .بو..بورام؟؟
سرمو انداختم پایین
یوری: اسم واقعیم پارک یوری ...اگه اجازه بیدید توضیح بدم؟
جیمین: بیا بشین
یوری: خب من از ب۰گی بخواطر پدرم مجبور شدم ب عنوان پسر زندگی کنم ولی الان دیگه خسته شدمو میخوام خود واقعیم با شم و.....
جینمبن: و..
یوری: اخراج میشم؟
جیمین: خب تو میتونی کار فعلیتو ادامه بدی؟
یوری: ارع صدرصد
جیمین : اوکی ... و چون دختری اگه کار مندی ادیتت کرد یا مشتری ب خودم بگو
با خوش حالی پاشدم و احترام گزاشتم
یوری: ممنونم مننوم
جیمین: خدب ریکه برو سر کارت 😁😂
یوری : چشم
رفتم پاینن که فیلیکس با دیدن پشماش پاچید
همچیو بش گفتم اونم درک کرد
یوری: خوب دیکه بریم سر کار
داشتم میرفتم که ..
فیلیکس: یو ..یوری
یوری: بله؟
فیلیکس : خب... تو ..ولقعا خوشکلی
احساس کردم لپام سرخ شد
ولی حس خوبی نگرفتم
یوری: مننونم پسر جذاب
برای بارم
با دادن نفسش ب بیرو در زد
جیمین( صاحاب بار) : بله؟
یوری: میشه بیام داخل
وقتی وارد شدم رئس با دیدنم حصابی تعجب کرده بود
جیمین: .بو..بورام؟؟
سرمو انداختم پایین
یوری: اسم واقعیم پارک یوری ...اگه اجازه بیدید توضیح بدم؟
جیمین: بیا بشین
یوری: خب من از ب۰گی بخواطر پدرم مجبور شدم ب عنوان پسر زندگی کنم ولی الان دیگه خسته شدمو میخوام خود واقعیم با شم و.....
جینمبن: و..
یوری: اخراج میشم؟
جیمین: خب تو میتونی کار فعلیتو ادامه بدی؟
یوری: ارع صدرصد
جیمین : اوکی ... و چون دختری اگه کار مندی ادیتت کرد یا مشتری ب خودم بگو
با خوش حالی پاشدم و احترام گزاشتم
یوری: ممنونم مننوم
جیمین: خدب ریکه برو سر کارت 😁😂
یوری : چشم
رفتم پاینن که فیلیکس با دیدن پشماش پاچید
همچیو بش گفتم اونم درک کرد
یوری: خوب دیکه بریم سر کار
داشتم میرفتم که ..
فیلیکس: یو ..یوری
یوری: بله؟
فیلیکس : خب... تو ..ولقعا خوشکلی
احساس کردم لپام سرخ شد
ولی حس خوبی نگرفتم
یوری: مننونم پسر جذاب
۶.۶k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.