سناریو مویچیرو💙🍳خواب

شب اخر شب بود ک میخواستیم بخوابیم
مویچیرو : ا/ت من فردا کار دارم میشه اگه بیدار نشدم تو بیدارم کنی
ا/ت : ب.باشه ساعت چند؟
مویچیرو : شیش و نیم یا هفت
ا/ت : باشه

*فردا صبح*
ا/ت : مویچیرو ، مویچیرووووووووو
مویچیرو : بزار بخوابم*
ا/ت : مگه نگفتی فردا بیدارم کن؟
مویچیرو : اره گفتم
ا/ت : خب بیداررر شوو
مویچیرو : بزار فقط پنچ دقیقه بخوابم بعد بیدارم کن
ا/ت : باش.هه ولی فقط پنج دقیقه

*ده دقیقه بعد*

ا/ت.ت : بیدارشو دیگه :/ ده دقیقه شد ، اصن بیدار نشو چیکارا دارم
مویچیرو : باشه دیگه الان بیدار میشمم
*از زبان راوی*

ا/ت رفت نشست روی شکم مویچیرو
مویچیرو : داری چیکار میکنی؟
ا/ت : من از سر جام بلند نمیشم و نمیزارم توهم بخوابی!
مویچیرو ا/ت رو کشید توی بغل خودش و گفت : الان میگم بخواب
ا/ت : نخیرم نمیزارم بخوابی
مویچیرو : چطوری اونوقت؟
ا/ت : اینجوری ، خلاصه ا/ت مویچیرو گاز گرفت :(
مویچیرو : اخ.خخخخخخخ چیکار میکنی؟
ا/ت : من ک گفتم نمیزارم بخوابی!
مویچیرو ا/ت رو سفت توی بغلش گرفت و گفت : منم نمیزارم تو تکون بخوری.
ا/ت : ولم کنننننن.نننن نمیتون.مممممم نف.سسسس بکششمممم
مویچیرو : ب یه شرط
ا/ت : بگو
مویچیرو : اینکه دیگه اذیت نکنی و بگیری بخوابی .
ا/ت : باشه فقط ولم کن
مویجیرو : باشه
ا/ت : *نفس زدن*
مویچیرو پیشونی ا/ت رو بوس کرد و دیگه خوابیدن:)


پایان