پارت آخر
ات: حالا چیکار کنیم؟
شینوبو: من میرم
میتسوری و اوبانای: ماهم همین طور
گیو: منم میام
(مارو تنها گذاشتن و رفتندو شب شد)
دوما: سلام ات هنوز نمیخوای یکی از ما بشی؟
ات: گمشو یا فرار میکنی یا سربه سرم میزاری؟
دوما: حیف که عاشقتم وگرنه میکشتمت
مویچیرو: چه زری زدی
دوما: گفتم که من عاشق..(دهنش رو مویچیرو برید)
مویچیرو: زیادی حرف میزنی
دوما: چطور شکست خوردم (اشک تمساح)
ات: خدافظ اومیدوارم تاوان اون همه زندگی هایی که گرفتی رو بدی
مویچیرو: ات بیا بریم اینم مرد
ات: باشه
مویچیرو: میشه چشماتو با این دستمال ببندی
ات: چرا
مویچیرو: سوبرایز هستش نمیتونم بگم
ات: باشه ولی اونموقع چطوری راه برم
مویچیرو: دستمو بگیر
ات: باشه
(مویچیرو دستم رو گرفت و بردتم جایی احساس کردم کنار دریاس و چشمامو باز کرد دیدم یه دریای زیباست)
مویچیرو: از اینجا خوشت میاد
ات: خیلی قشنگه
مویچیرو: هر موقع احساس خستگی میکنم میام. اینجا
ات: خب خیلی خوشگله
مویچیرو: بیا بشین
ات: باش (نشستم پیش مویچیرو که دبدم لبخند میزنه اولین باری بود که دبدم لبخند میزنه)
مویچیرو: از وقتی که خانوادم رو از دست دادم خوشحال نبودم ولی تو باعث خوشحالیم میشی
ات: بابت خانواده ات متاسفم
مویچیرو: اشکالی نداره نباید ناراحت باشم
ات: درسته منم وقتی خواهر کوچکترمو ازدست دادم غمگین بودم
مویچیرو: واقعا متاسفم
ات: مشکلی نیست
مویچیرو: ات ببینم اگه میشه بامن ازدواج میکنی؟
ات: باشهههه
مویچیرو:(یه نفس عمیق کشید و ات رو بغل کرد) ممنون
ات: کاری نکردم من از وقتی دیدم بهم اهمیت میدی خوشحال شدم
مویچیرو: توهم همینطور
(♡بعد 5 سال شما صاحب فرزند میشید و زندگی خوبی دارید ♡)
شینوبو: من میرم
میتسوری و اوبانای: ماهم همین طور
گیو: منم میام
(مارو تنها گذاشتن و رفتندو شب شد)
دوما: سلام ات هنوز نمیخوای یکی از ما بشی؟
ات: گمشو یا فرار میکنی یا سربه سرم میزاری؟
دوما: حیف که عاشقتم وگرنه میکشتمت
مویچیرو: چه زری زدی
دوما: گفتم که من عاشق..(دهنش رو مویچیرو برید)
مویچیرو: زیادی حرف میزنی
دوما: چطور شکست خوردم (اشک تمساح)
ات: خدافظ اومیدوارم تاوان اون همه زندگی هایی که گرفتی رو بدی
مویچیرو: ات بیا بریم اینم مرد
ات: باشه
مویچیرو: میشه چشماتو با این دستمال ببندی
ات: چرا
مویچیرو: سوبرایز هستش نمیتونم بگم
ات: باشه ولی اونموقع چطوری راه برم
مویچیرو: دستمو بگیر
ات: باشه
(مویچیرو دستم رو گرفت و بردتم جایی احساس کردم کنار دریاس و چشمامو باز کرد دیدم یه دریای زیباست)
مویچیرو: از اینجا خوشت میاد
ات: خیلی قشنگه
مویچیرو: هر موقع احساس خستگی میکنم میام. اینجا
ات: خب خیلی خوشگله
مویچیرو: بیا بشین
ات: باش (نشستم پیش مویچیرو که دبدم لبخند میزنه اولین باری بود که دبدم لبخند میزنه)
مویچیرو: از وقتی که خانوادم رو از دست دادم خوشحال نبودم ولی تو باعث خوشحالیم میشی
ات: بابت خانواده ات متاسفم
مویچیرو: اشکالی نداره نباید ناراحت باشم
ات: درسته منم وقتی خواهر کوچکترمو ازدست دادم غمگین بودم
مویچیرو: واقعا متاسفم
ات: مشکلی نیست
مویچیرو: ات ببینم اگه میشه بامن ازدواج میکنی؟
ات: باشهههه
مویچیرو:(یه نفس عمیق کشید و ات رو بغل کرد) ممنون
ات: کاری نکردم من از وقتی دیدم بهم اهمیت میدی خوشحال شدم
مویچیرو: توهم همینطور
(♡بعد 5 سال شما صاحب فرزند میشید و زندگی خوبی دارید ♡)
۱.۵k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.