ازداوج اجباری
ازداوج اجباری
پارت ۴
کوک بی تفاوت درو بست که یهو دیدم بیهوش شده به سمت بازوم سریع داد زدم اجوما رو صدا زدم
+کمک...آجوما زنگ بزن بیمارستان....
آجوما سریع زنگ زد به بیمارستان
ویو کوک
وقتی از ماشین پیاده شدم با ا/ت روبه رو شدم اون داشت باهام حرف میزد یه چیزایی میگفت ولی از شدت درد بازوم دیگه نتونستم تحمل کنم چشام سیاهی میرفت نفهمیدم چیشد وقتی چشمامو باز کردم با چندتا بادیگارد روبه رو شدم و از پشت شیشه چشمم به ا/ت و همون پسره که تو مدرسه دیدمش
(همون فلیکیس)افتاد تهیونگ هیسونگ با یه آقایی که اصلا نمیشناختم باهم گرم گرفته بودن داشتن باهم حرف میزدن که یها با ا/ت چشم تو چشم شدم ا/ت بعد اینکه منو دید دویید سریع اومد داخل گف: حالت خوبه مرتیکه معلوم هست کدوم گوری رفته بودی؟
ویو ا/ت
از نگاش میتونستم بفهمم کینه داشت میخواست بلند شه کمکش کردم یه یهو گف : میشه همینجوری که الان کمکم کردی بازم کمکم کنی برم دستشویی که یهو هیسونگ گف: داشم این چه کاریه ازش میخوای بزار من کمکمت کنم که کوک گف : لازم نکرده ..بعدشم ا/ت یه فرد معمدلی نیست زنمه هیسونگ گف: اما آخه
+ مهم نیست ...کوک بیا..
تا دمه دستشویی بردمش که یهو اون بقل روم خیمه زدو گفت ....
پایان ..
میدونم ایندفعه خیلی کم بود پارت بعد رو بیشتر میزارم 🙌🏻🗿
پارت ۴
کوک بی تفاوت درو بست که یهو دیدم بیهوش شده به سمت بازوم سریع داد زدم اجوما رو صدا زدم
+کمک...آجوما زنگ بزن بیمارستان....
آجوما سریع زنگ زد به بیمارستان
ویو کوک
وقتی از ماشین پیاده شدم با ا/ت روبه رو شدم اون داشت باهام حرف میزد یه چیزایی میگفت ولی از شدت درد بازوم دیگه نتونستم تحمل کنم چشام سیاهی میرفت نفهمیدم چیشد وقتی چشمامو باز کردم با چندتا بادیگارد روبه رو شدم و از پشت شیشه چشمم به ا/ت و همون پسره که تو مدرسه دیدمش
(همون فلیکیس)افتاد تهیونگ هیسونگ با یه آقایی که اصلا نمیشناختم باهم گرم گرفته بودن داشتن باهم حرف میزدن که یها با ا/ت چشم تو چشم شدم ا/ت بعد اینکه منو دید دویید سریع اومد داخل گف: حالت خوبه مرتیکه معلوم هست کدوم گوری رفته بودی؟
ویو ا/ت
از نگاش میتونستم بفهمم کینه داشت میخواست بلند شه کمکش کردم یه یهو گف : میشه همینجوری که الان کمکم کردی بازم کمکم کنی برم دستشویی که یهو هیسونگ گف: داشم این چه کاریه ازش میخوای بزار من کمکمت کنم که کوک گف : لازم نکرده ..بعدشم ا/ت یه فرد معمدلی نیست زنمه هیسونگ گف: اما آخه
+ مهم نیست ...کوک بیا..
تا دمه دستشویی بردمش که یهو اون بقل روم خیمه زدو گفت ....
پایان ..
میدونم ایندفعه خیلی کم بود پارت بعد رو بیشتر میزارم 🙌🏻🗿
۱۴.۳k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.