وقتی فقط یه آیدل بودم . p2

که یهو پام به یه سنگ تقریبا بزرگ گیر کرد و پام پیچ خورد .. چشمامو بستم چون مطمئن بودم الان به چُخ میرم ولی ....

ولی هیچی احساس نکردم . چشمامو باز کردم دیدم توی بغل یه نفر افتادم .. سرم رو بالا آوردم دیدم یه پسر با ماسک مشکی و کلاه مشکی طوری حتی چشماشم معلوم نبود منو گرفت . فک کنم جونمو نجات داد ...
(علامت من +) ( علامت پسره -)

+: امم ببخشید . اصن حواسم نبود
-: نه نه اشکال نداره ، حالت خوبه ؟
+: آره ممنون .( از بغلش در اومدم )
+: میتونم اسمت رو بپرسم ؟
-: میشه اول تو بگی ؟
+: اوکی . من کتی هستم . کتی آ...( یادم اومد که نباید اسمم رو میگفتم ، اگه طرفدارم باشه فاتحم خوندس )
+: اممم چیزه . من .. بِرِندا هستم . آره
-: اوهم اسم باحالیه
+: خب نگفتی . اسمت چیه ؟
-: خب من .. ( به ساعت مچیش نگاه کرد)
-: من دیگه باید برم .. خداحافظ
+: باوشه .. خداحافظ
نمیدونم چرا اسمشو بهم نگفت ، انگار سعی داشت بحثو عوض کنه . خلاصه که بیخیال شدم و رفتم واسه خودم

یکم جلو تر رفتم که دیدم ۵ تا دختر یهو مث جغد برگشتن منو نگاه کردن .. یه لحظه موندم که چرا همچین کردن ..
که یهو فهمیدم ..









فهمیدم ..














فهمیدم ...














بازم خمارییییییی

یکم لایکا ببشتر بشه .. پلیزززز