شما! آهاي شماها!
اگر كسي شبِ سرما
به ابرها زد و گم شد
مرا به ياد بياريد
و با ستارهء چشمم
براي راهْ بلدها
نشانه اي بگذاريد
.
براي اين گل قرمز
نماز مرده بخوانيد
مرا شمرده بخوانيد
براي خاكسپاري
تمام باغچه ها را
به مادرم بسپاريد
.
دو دانگ پيرهنم را
دو پاره از كفنم را
به اين دو چشم بدوزيد
سپس ملال تنم را
دو بال پر زدنم را
در اين كفن بگذاريد
.
لباس گرم بپوشيد
به اين اتاق مبادا
بهار آمده باشد.
كدام فصل از اين سال؟
مصمّم ايد كه امسال
سر از كدام در آريد؟
.
به همسري كه ندارم
به نقل قول بگوييد
چه دوست داشتني بود
شما! آهاي شماها!
شما كه همسر خود را
هميشه دوست نداريد!
.
برادران عزيزم!
شميم ملحفه هايش
كنار ميز شما بود
پدر عزيز شما بود
كسالت پدرم را
مگر به ياد نداريد؟
.
به خواهران صبورم
خبر دهيد كه فردا
تصادفاً شب يلداست
تولدم شب يلداست
مقدّر است كه فردا
بدون وقفه بباريد
.
زياد اميد ندارم
كه از تپيدن قلبم
گلي دوباره برويد
مگر بهار كه سر شد
كنار سنگ مزارم
دلي دوباره بكاريد
.
كدام قلّه؟ كدام اوج؟
مني كه اين همه كوهم
از اين جهان به ستوهم
من از شكار نكردن
شما از اين كه شكارم
نبوده ايد شكاريد
.
غروب شد همه رفتند
در ايستگاه كسي نيست
چه خوب شد همه رفتند
چه ساده ايد كه دائم
كنار اين چمدان ها
در انتظار قطاريد
.
به اين اتاق مبادا
بهار سر زده باشد
بهار؟ سر زد و سر شد
خروس خوانِ سحر شد
ستاره هاي من! آيا
خيال خواب نداريد؟
#حسين_صفا
به ابرها زد و گم شد
مرا به ياد بياريد
و با ستارهء چشمم
براي راهْ بلدها
نشانه اي بگذاريد
.
براي اين گل قرمز
نماز مرده بخوانيد
مرا شمرده بخوانيد
براي خاكسپاري
تمام باغچه ها را
به مادرم بسپاريد
.
دو دانگ پيرهنم را
دو پاره از كفنم را
به اين دو چشم بدوزيد
سپس ملال تنم را
دو بال پر زدنم را
در اين كفن بگذاريد
.
لباس گرم بپوشيد
به اين اتاق مبادا
بهار آمده باشد.
كدام فصل از اين سال؟
مصمّم ايد كه امسال
سر از كدام در آريد؟
.
به همسري كه ندارم
به نقل قول بگوييد
چه دوست داشتني بود
شما! آهاي شماها!
شما كه همسر خود را
هميشه دوست نداريد!
.
برادران عزيزم!
شميم ملحفه هايش
كنار ميز شما بود
پدر عزيز شما بود
كسالت پدرم را
مگر به ياد نداريد؟
.
به خواهران صبورم
خبر دهيد كه فردا
تصادفاً شب يلداست
تولدم شب يلداست
مقدّر است كه فردا
بدون وقفه بباريد
.
زياد اميد ندارم
كه از تپيدن قلبم
گلي دوباره برويد
مگر بهار كه سر شد
كنار سنگ مزارم
دلي دوباره بكاريد
.
كدام قلّه؟ كدام اوج؟
مني كه اين همه كوهم
از اين جهان به ستوهم
من از شكار نكردن
شما از اين كه شكارم
نبوده ايد شكاريد
.
غروب شد همه رفتند
در ايستگاه كسي نيست
چه خوب شد همه رفتند
چه ساده ايد كه دائم
كنار اين چمدان ها
در انتظار قطاريد
.
به اين اتاق مبادا
بهار سر زده باشد
بهار؟ سر زد و سر شد
خروس خوانِ سحر شد
ستاره هاي من! آيا
خيال خواب نداريد؟
#حسين_صفا
۵۹.۶k
۲۲ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.