who is thes girl, nova or flora
نوا : یادته همون روز اول ازم پرسیدی که راهی وجود داره که آزاد بشم
آرون : اره یادمه خب این چه ربطی داره
نوا : میدونم حرف واسه گفتن زیاد داری اما بزار اول من بگم
آرون : باشه بگو
نوا : من ، من انسان نیستم
آرون : هِهه بسه نوا چرت و پرت نگو
نوا : بزار حرف تموم شه
آرون : خیلی خب
نوا : من انسان نیستم من به روحم که سال ها پیش بخاطر اشتباهی که کردم منو آوردن روی زمین من باعث شدم یه دختر بی گناه پسری که عاشقش بوده رو بکشه اما بعدش اون دختر افسرده شد نابود شد احساساتش از بین رفت و کم کم برای همیشه چشماشو بست من یه روحم نمیفهمم احساس چیه اما بخاطر این کاری که کردم تمام فرشته ها گریه میکردن ولی آدما ساکت بودن واسه همین منو آوردن روی زمین تا بتونم عاشق بشم وقتی که بفهمم عاشق شدم باید تا یک هفته بعد کسی که قلبمو بهش باختم بکشن درست مثل کاری که سالها پیش کردم من با تو عشق تجربه کردن و وقتی عاشق شدن خوشحالی رو تجربه کردی ناراحتی رو تجربه کردم عصبانیت حسادت خجالت استرس همهی اینا من اگه تورو نکشم همین روحی هم که الان هستم از بین میره
آرون : خب چرا اینو از همون اول نگفتی
نوا : اگه میگفتم که درجا میمردی
آرون : خب نوا اگه واقعاً اینجوری زنده میمونی اشکالی نداره میتونی جونمو بگیری
نوا : من نمیخوام اینکارو کنم من ۲۰۰'۳۰۰ ساله که روی کرهی زمینم ولی تو باید زندگی کنی تو باید زنده بمونی
آرون : نوا هیچ اشکالی نداره من نمیخوام تو از اینجا بری نمیخوام اتفاقی برات بیوفته ففط میخوام زنده باشی
نوا : وقتی نیست نمیتونم اینکارو کنم نمیخوام کنم هرچی بالا پایین میکنم میبینم اگه من برم بهتره منم دلم نمیخواد بلایی سرت بیاد اگه الانم اینکارو کنن جواب نمیده من برای همیشه میرم وقتم تموم شده
آرون : خب فقط به یه سوالم جواب بده
نوا : چیه سوالت
آرون : تو کی هستی
نوا : من فلورام کسی که اونده روی زمین چون کاری کرده که یه دختر معشوقش رو بکشه و حلا اونم به عنوان مجازات باید این کارو کنه
آرون : تو یه روحی که داره نیره اما مطمئن باش فلورا من هرجور شده یادت رو زنده نگه میدارم
از زبان راوی :
چند سال بعد کتابی راجب عشق بین یک انسان و یک روح به نام 《اون دختر کیه نوا یا فلورا 》 منتشر شد که در زمان کوتاهی شهرت پیدا کرد اما این کتاب تمان احساسات نویسنده رو به تصویر کشیده و یک جایی از اون کتاب نوشت ممکن است از هر کلمهای که من مینویسم خون بیاد و درد بکشه و شما همونجوری که احساسات منو نادیده گرفتین نادیدهاش بگیرد واسه همین بود که گفت وقتی من اون کارو کردم فرشته ها گریه میکردن نه آدما
پایان .......
آرون : اره یادمه خب این چه ربطی داره
نوا : میدونم حرف واسه گفتن زیاد داری اما بزار اول من بگم
آرون : باشه بگو
نوا : من ، من انسان نیستم
آرون : هِهه بسه نوا چرت و پرت نگو
نوا : بزار حرف تموم شه
آرون : خیلی خب
نوا : من انسان نیستم من به روحم که سال ها پیش بخاطر اشتباهی که کردم منو آوردن روی زمین من باعث شدم یه دختر بی گناه پسری که عاشقش بوده رو بکشه اما بعدش اون دختر افسرده شد نابود شد احساساتش از بین رفت و کم کم برای همیشه چشماشو بست من یه روحم نمیفهمم احساس چیه اما بخاطر این کاری که کردم تمام فرشته ها گریه میکردن ولی آدما ساکت بودن واسه همین منو آوردن روی زمین تا بتونم عاشق بشم وقتی که بفهمم عاشق شدم باید تا یک هفته بعد کسی که قلبمو بهش باختم بکشن درست مثل کاری که سالها پیش کردم من با تو عشق تجربه کردن و وقتی عاشق شدن خوشحالی رو تجربه کردی ناراحتی رو تجربه کردم عصبانیت حسادت خجالت استرس همهی اینا من اگه تورو نکشم همین روحی هم که الان هستم از بین میره
آرون : خب چرا اینو از همون اول نگفتی
نوا : اگه میگفتم که درجا میمردی
آرون : خب نوا اگه واقعاً اینجوری زنده میمونی اشکالی نداره میتونی جونمو بگیری
نوا : من نمیخوام اینکارو کنم من ۲۰۰'۳۰۰ ساله که روی کرهی زمینم ولی تو باید زندگی کنی تو باید زنده بمونی
آرون : نوا هیچ اشکالی نداره من نمیخوام تو از اینجا بری نمیخوام اتفاقی برات بیوفته ففط میخوام زنده باشی
نوا : وقتی نیست نمیتونم اینکارو کنم نمیخوام کنم هرچی بالا پایین میکنم میبینم اگه من برم بهتره منم دلم نمیخواد بلایی سرت بیاد اگه الانم اینکارو کنن جواب نمیده من برای همیشه میرم وقتم تموم شده
آرون : خب فقط به یه سوالم جواب بده
نوا : چیه سوالت
آرون : تو کی هستی
نوا : من فلورام کسی که اونده روی زمین چون کاری کرده که یه دختر معشوقش رو بکشه و حلا اونم به عنوان مجازات باید این کارو کنه
آرون : تو یه روحی که داره نیره اما مطمئن باش فلورا من هرجور شده یادت رو زنده نگه میدارم
از زبان راوی :
چند سال بعد کتابی راجب عشق بین یک انسان و یک روح به نام 《اون دختر کیه نوا یا فلورا 》 منتشر شد که در زمان کوتاهی شهرت پیدا کرد اما این کتاب تمان احساسات نویسنده رو به تصویر کشیده و یک جایی از اون کتاب نوشت ممکن است از هر کلمهای که من مینویسم خون بیاد و درد بکشه و شما همونجوری که احساسات منو نادیده گرفتین نادیدهاش بگیرد واسه همین بود که گفت وقتی من اون کارو کردم فرشته ها گریه میکردن نه آدما
پایان .......
۱.۸k
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.