پارت ۳ تولدی اشتباه
پارت ۳ تولدی اشتباه
سوم شخص
شاهزاده وقتی از اتاق پدرش بیرون میاد
سریع سمت
دوستانش (ساغر معصومه و نرگس)
میره
و خبر و به انها میده
ساغر :تو مطمعنی دختر
میدونی که صلح ها اصلا در جنگ مهربونم نیستن
نیکا :کی میخواد جلوی منو بگیره آهان حتما اون
ایوان با کره
نرگس :باکره
نیکا :اره دیگه تنها پسریه که به دخترا توجه نداره
دخترا :😐😐😐😐🤣🤣🤣🤣🤣 دهنت سرویس دختر
نیکا:خب من برم آماده بشم امشب باید برم تو کارش
معصومه :باش عزیزم فقط مواظب باش بلایی که سر ستایش و زینب آمد سر تو نیاد
نیکا : تو فکر فرو میره ب باشه
دختر به سمت اتاقش میره لباس سفیدی رو بر میداره
و قسمتی از آنرو پاره میکنه و سوار بر اسب میشه و سمت قصر صلح ها میره
وقتی از جنگل سیاه عبور میکنه با دیدن زیبایی قصر سفید لبخندی میزن و با خود میگوید
نیکا :ببین چه جوری اینجا رو برات تویله میکنم اریک
از اسب پیاده میشه و اسب رو راهی قصر سیاه میکنه
به سمت دروازه میره که با چیزی که پشت سرشه
سر جاش میمونه.....
سوم شخص
شاهزاده وقتی از اتاق پدرش بیرون میاد
سریع سمت
دوستانش (ساغر معصومه و نرگس)
میره
و خبر و به انها میده
ساغر :تو مطمعنی دختر
میدونی که صلح ها اصلا در جنگ مهربونم نیستن
نیکا :کی میخواد جلوی منو بگیره آهان حتما اون
ایوان با کره
نرگس :باکره
نیکا :اره دیگه تنها پسریه که به دخترا توجه نداره
دخترا :😐😐😐😐🤣🤣🤣🤣🤣 دهنت سرویس دختر
نیکا:خب من برم آماده بشم امشب باید برم تو کارش
معصومه :باش عزیزم فقط مواظب باش بلایی که سر ستایش و زینب آمد سر تو نیاد
نیکا : تو فکر فرو میره ب باشه
دختر به سمت اتاقش میره لباس سفیدی رو بر میداره
و قسمتی از آنرو پاره میکنه و سوار بر اسب میشه و سمت قصر صلح ها میره
وقتی از جنگل سیاه عبور میکنه با دیدن زیبایی قصر سفید لبخندی میزن و با خود میگوید
نیکا :ببین چه جوری اینجا رو برات تویله میکنم اریک
از اسب پیاده میشه و اسب رو راهی قصر سیاه میکنه
به سمت دروازه میره که با چیزی که پشت سرشه
سر جاش میمونه.....
۱.۶k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.