part: 25
"𝐦𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲"
▪ویو تهیونگ▪
یه گرگ خورده بودب ه ماشینم ولی الان زنده یا مردش بیهوش بود یا خدا این گرگا ادم و بگیرن زنده نمیزارنن
به حاییه داشت میرفت نگاه کردم وسط جنگل
داشت میدویید وگرنه میدیدمش
نکنه دنبال کسی دوییده؟؟
نکنهه؟؟
انالیی...به داخل جنگل دووویدمم
صدایی میشنیدم که یکی داشت ازم دور میشد برای همین داد زدم..
ته: انالی( داد)
سکوت جنگل جوری بود که دیگه میتونستم جایی که ازش صدا میادو متومعه شم
یه دفعه صدایه جیغیی امد
به طرف صدا دوییدم
ته: انالی( داد)
دوباره صدای جیغ امد
سرعتم و بیشتر کردم البته باید بگم تیغایه درختی که تو راه بم برخورد میکردو اصلا حس نمیکردم ، فقط باید انالیو پیدا کنم
دوباره داد زدم
ته: انالیی ..اینجایی؟؟؟
یکم به دوییدن ادامه دادم
انا: ترووخدااا اینجااامم
سر جام وایسادم
صدا دقیقا از کجا امدد
ته: یبار دیگهه بگوووو....انالییی( داد
سر جام وایسادم که صدارو تشخیص بدم
از پشت سرم
انا: ایننجااامم ( گریه)
دیگه چییزی نگفتم یه نفسس تا پیش صدا دوییدم که
جلوم یه گرگ بود که پشتش به من بود و کسی که جلوش بوده اماده حمله بهش بود انالی بود که به درخت بزرگی چسبیدهب ودو گریه میکرد و مثل اینکه پاش زخمی شده و نمیتونه به دوییدن ادامه بده
الان چی کار کنم
اسحله ام؟
داخل ماشین بود
گرگه به انالی نزدیک تر میشدو انالی گریش بیشتر
باید یه کاری کنم
ته: اناااالی...
گرگه به طرفم برگشتت
انگار از این که برای امشب دوتا غذا داره خوش حال بود
انالی خدا مرگت بده انقدر دردسری
گرگه به طرف انالی برگشت و انگار قصد داش اینفعه شکارش کنه که نمیدونم چجوری چوب کلفتیو که رو زمین افتاده رو برداشتم خودم انداختم جلوی انالیو چوب داخل دندونایه گرگه رفت
صدای گریهوانالی بیشتر شد
برگشتم طرفش
ته: چییزیت نشده
انا: پا...پام
ته : میریم خونه...
انا: تهیونگگگگ.......
حرفم کامل نشد که صدایه جیغ انالیو تیر اندازی با هم قاطی شد
یه دفعه سوزشی بدی رو بازم حس کردم
و جسمی به پشتم برخوردو شل شد
به طرفش برگشتم
یه دختر با جونگکوک پشتم بودن و گرگه بازومو گاز گرفته بود
دختره به گرگه زده بود
انا: دستتتت خون...میاددددد( گریه)
جونگکوک به طرفم دویید
کوک: تهیونگ ..تهیونگ ...
دختره نزدیک شدو دهن گرگه رو حدا کرد
بد جور میسوختت
انالی دستشو رو بازوم گزاشت
ته: ایییی برداشش
سری دستشو کشید عقب گریه کرد
دختره امد
دختره: چییزیت نمیشه نترس فقط برو یکی درمونت کنه
ته: تو کی؟
امد سمتم و پارچه ایی و دور بازوم پیچیدو و شروع کرد به سفط کردن و همزمان
ته: هویی ارومم
دختره: تا خونت زنده میمونی
صدای حق حق انالی امد
چشام و با حرص بستم و به طرفش برگشتم
ته: خفه شو دیگهه
اشکاش و پاک کرد ولی بازم از چشاش ااشک میبارید
▪ویو تهیونگ▪
یه گرگ خورده بودب ه ماشینم ولی الان زنده یا مردش بیهوش بود یا خدا این گرگا ادم و بگیرن زنده نمیزارنن
به حاییه داشت میرفت نگاه کردم وسط جنگل
داشت میدویید وگرنه میدیدمش
نکنه دنبال کسی دوییده؟؟
نکنهه؟؟
انالیی...به داخل جنگل دووویدمم
صدایی میشنیدم که یکی داشت ازم دور میشد برای همین داد زدم..
ته: انالی( داد)
سکوت جنگل جوری بود که دیگه میتونستم جایی که ازش صدا میادو متومعه شم
یه دفعه صدایه جیغیی امد
به طرف صدا دوییدم
ته: انالی( داد)
دوباره صدای جیغ امد
سرعتم و بیشتر کردم البته باید بگم تیغایه درختی که تو راه بم برخورد میکردو اصلا حس نمیکردم ، فقط باید انالیو پیدا کنم
دوباره داد زدم
ته: انالیی ..اینجایی؟؟؟
یکم به دوییدن ادامه دادم
انا: ترووخدااا اینجااامم
سر جام وایسادم
صدا دقیقا از کجا امدد
ته: یبار دیگهه بگوووو....انالییی( داد
سر جام وایسادم که صدارو تشخیص بدم
از پشت سرم
انا: ایننجااامم ( گریه)
دیگه چییزی نگفتم یه نفسس تا پیش صدا دوییدم که
جلوم یه گرگ بود که پشتش به من بود و کسی که جلوش بوده اماده حمله بهش بود انالی بود که به درخت بزرگی چسبیدهب ودو گریه میکرد و مثل اینکه پاش زخمی شده و نمیتونه به دوییدن ادامه بده
الان چی کار کنم
اسحله ام؟
داخل ماشین بود
گرگه به انالی نزدیک تر میشدو انالی گریش بیشتر
باید یه کاری کنم
ته: اناااالی...
گرگه به طرفم برگشتت
انگار از این که برای امشب دوتا غذا داره خوش حال بود
انالی خدا مرگت بده انقدر دردسری
گرگه به طرف انالی برگشت و انگار قصد داش اینفعه شکارش کنه که نمیدونم چجوری چوب کلفتیو که رو زمین افتاده رو برداشتم خودم انداختم جلوی انالیو چوب داخل دندونایه گرگه رفت
صدای گریهوانالی بیشتر شد
برگشتم طرفش
ته: چییزیت نشده
انا: پا...پام
ته : میریم خونه...
انا: تهیونگگگگ.......
حرفم کامل نشد که صدایه جیغ انالیو تیر اندازی با هم قاطی شد
یه دفعه سوزشی بدی رو بازم حس کردم
و جسمی به پشتم برخوردو شل شد
به طرفش برگشتم
یه دختر با جونگکوک پشتم بودن و گرگه بازومو گاز گرفته بود
دختره به گرگه زده بود
انا: دستتتت خون...میاددددد( گریه)
جونگکوک به طرفم دویید
کوک: تهیونگ ..تهیونگ ...
دختره نزدیک شدو دهن گرگه رو حدا کرد
بد جور میسوختت
انالی دستشو رو بازوم گزاشت
ته: ایییی برداشش
سری دستشو کشید عقب گریه کرد
دختره امد
دختره: چییزیت نمیشه نترس فقط برو یکی درمونت کنه
ته: تو کی؟
امد سمتم و پارچه ایی و دور بازوم پیچیدو و شروع کرد به سفط کردن و همزمان
ته: هویی ارومم
دختره: تا خونت زنده میمونی
صدای حق حق انالی امد
چشام و با حرص بستم و به طرفش برگشتم
ته: خفه شو دیگهه
اشکاش و پاک کرد ولی بازم از چشاش ااشک میبارید
۲۱.۷k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.