《کی عاشقت شدم》💜
《کی عاشقت شدم》💜
فصل دوم پارت ۳
پسرا اومدن تو ک آ.ت دونه دونه معرفی کرد ک رسید به جیمین
آ.ت: وَ اینم جیمین داداش بزرگ ترمه
جی هوپ و جین: چییییی
آ.ت: خوب ....... همهی ماجرا رو براشون تعریف کرد که جین گف
جین: پس الان تو یه داداش داری
آ.ت: عوهم
جی هوپ: خوشبختم پسر عمو
جیمین: منم همین طور
جین: و همینطور داماد جدیدمون
تهیونگ: منم خوشبختم
آ.ت: خوب معلومه که خسته این منم دیگ نایی برای سر پا موندن ندارم پس پاشید بریم بخوابیم
و همه رفتن ک بخوابن
ویو تهیونگ
با آ.ت رفتیم تو اتاق و لباس عوض کردیم اومدم رو تخت ولو شدم و به سقف نگا میکردم ک آ.ت اومد بهش ک نگا کردم یه نیم تنه سفید با ی شلوارک لی کوتاه پوشیده بود و داشت به صورتش کرم میزد
آ.ت: تموم شد؟
ته: چی
آ.ت: نگاه کردنتون مستر
ته: نه چون هر چقدر نگات کنم سیر نمیشم
آ.ت: باشه بقیش برای فردا بیا فعلن بخوابیم
آ.ت رفت تو بغل ته و دراز کشیدن ک بخوابن
ته: آ.ت
ا.ت: جانم
ته: خیلی دوست دارم
آ.ت: منم خیلی دوست دارم مافیای کیوتم
و خوابیدن
صبح
ویو ته
بیدار شدم ا.ت خواب بود ی دوش گرفتم و لباسامو پوشیدم ک آ.ت بیدار شد
ویو آ.ت
بیدار شدم ک دیدم تهیونگ موهاش خیسه حتما رفته حموم بلند شدم و رو تخت نشستم
آ.ت: ته
ته: جونم
آ.ت: من میخوام موهاتو خشک کنم
ته: باشه بیا خشک کن
همین طور ک داشتم موهاشو خشک میکردم به چشمای قشنگش نگاه میکردم ک الان برای من بود
ته: عاهای ب کجا نگا میکنی اون چشا صاحاب دارن خانم
آ.ت: ببخشید آقای کیم من نمیدونسم صاحاب داره ( ی جوری فکر کنین ک انگار دختره میخواد قهر کنه از این لوس بازیا)
ته ک دید آ.ت ناراحت شد یهو بلند شدو سشوار و از دست آ.ت گرفت و خاموشش کرد در همین هین به چشمای آ.ت نگا میکرد ک
ته: آ.ت میدونی صاحب این چشما ی دختر خوشگله ک الان زن منه و بعد ارو آروم نزدیکش شد ک ...........................
سلاااااااااام سلام خوب اینم از این پارت اومید وارم خوشتون بیاد و گفته بودم شخصیتهای جدید قراره بیاد توی فیک و منتظر پارت بعد باشید بای من ی زره ۶ ماهه به دنیا اومدم😂💙💜
فصل دوم پارت ۳
پسرا اومدن تو ک آ.ت دونه دونه معرفی کرد ک رسید به جیمین
آ.ت: وَ اینم جیمین داداش بزرگ ترمه
جی هوپ و جین: چییییی
آ.ت: خوب ....... همهی ماجرا رو براشون تعریف کرد که جین گف
جین: پس الان تو یه داداش داری
آ.ت: عوهم
جی هوپ: خوشبختم پسر عمو
جیمین: منم همین طور
جین: و همینطور داماد جدیدمون
تهیونگ: منم خوشبختم
آ.ت: خوب معلومه که خسته این منم دیگ نایی برای سر پا موندن ندارم پس پاشید بریم بخوابیم
و همه رفتن ک بخوابن
ویو تهیونگ
با آ.ت رفتیم تو اتاق و لباس عوض کردیم اومدم رو تخت ولو شدم و به سقف نگا میکردم ک آ.ت اومد بهش ک نگا کردم یه نیم تنه سفید با ی شلوارک لی کوتاه پوشیده بود و داشت به صورتش کرم میزد
آ.ت: تموم شد؟
ته: چی
آ.ت: نگاه کردنتون مستر
ته: نه چون هر چقدر نگات کنم سیر نمیشم
آ.ت: باشه بقیش برای فردا بیا فعلن بخوابیم
آ.ت رفت تو بغل ته و دراز کشیدن ک بخوابن
ته: آ.ت
ا.ت: جانم
ته: خیلی دوست دارم
آ.ت: منم خیلی دوست دارم مافیای کیوتم
و خوابیدن
صبح
ویو ته
بیدار شدم ا.ت خواب بود ی دوش گرفتم و لباسامو پوشیدم ک آ.ت بیدار شد
ویو آ.ت
بیدار شدم ک دیدم تهیونگ موهاش خیسه حتما رفته حموم بلند شدم و رو تخت نشستم
آ.ت: ته
ته: جونم
آ.ت: من میخوام موهاتو خشک کنم
ته: باشه بیا خشک کن
همین طور ک داشتم موهاشو خشک میکردم به چشمای قشنگش نگاه میکردم ک الان برای من بود
ته: عاهای ب کجا نگا میکنی اون چشا صاحاب دارن خانم
آ.ت: ببخشید آقای کیم من نمیدونسم صاحاب داره ( ی جوری فکر کنین ک انگار دختره میخواد قهر کنه از این لوس بازیا)
ته ک دید آ.ت ناراحت شد یهو بلند شدو سشوار و از دست آ.ت گرفت و خاموشش کرد در همین هین به چشمای آ.ت نگا میکرد ک
ته: آ.ت میدونی صاحب این چشما ی دختر خوشگله ک الان زن منه و بعد ارو آروم نزدیکش شد ک ...........................
سلاااااااااام سلام خوب اینم از این پارت اومید وارم خوشتون بیاد و گفته بودم شخصیتهای جدید قراره بیاد توی فیک و منتظر پارت بعد باشید بای من ی زره ۶ ماهه به دنیا اومدم😂💙💜
۱۰.۶k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.