فیک آقای خشن قسمت ۶۲
بعداز رقص جون کوک ناپدید شد و با این استایل رفت پیش یه دختره و ماریسا اول رفت پیش آنوشا کوچولو بغلش بوسیدش
بهش گفت چطور بود عشقم رقص مون
آنوشا کوچولو آنقدر ذوق کرده بود جیغ میزد
کوکی وتهیونگ هم اومدن اونجا هرسه تا خيس عرق بودن و داشتن با حوله خشک میکردن ماریسا شرابت آناناس آورد خوردن
ماریسا گفت ای وای من گوشیم رو جا گذاشتم و رفت توی صحنه تا گوشی رو
پیدا کنه و تهیونگ هم آنوشا کوچولو رو همراه با کوکی رفتن داخل ماشین یهو ماریسا از دختر و پسری که اونجا بودن پرسید ببخشید اینجا یه گوشی ندیدین
یهو پسره برگشت گفت جانم ماریسا محو اش شد دید جون کوک و اون دختره
گوشی رو پیداشد و رفت ماریسا دوید
جون کوک گفت اونطوری که فکر میکنی نیست
ماریسا رفت توی ماشین نشست و الکی میخندید رسیدن خونه و ماریسا رفت توی اتاق و گفت فعلا نمیخوام کسی مزاحمم بشه
میخوام مدیتیشن انجام بدم آنوشا کوچولو هم خوابیده بودش تهیونگ و کوکی هم بعداز اینکه یکمی تاپ سواری کردن رفتن آشپزخونه مشغول پاستا درست کردن شد
شام آماده شد تهیونگ ماریسا رو صدا زد
اما گفت گرسنه ام نیست
جون کوک اومد خونه اشاره به تهیونگ کرد گفت ماریسا کجاست تهیونگ با اشاره بالا نشون داد جون کوک اومد بالا در زد ولی
ماریسا متوجه نمیشد چون تو وان حمام هدفون گذاشته بود و گریه میکرد
بهش گفت چطور بود عشقم رقص مون
آنوشا کوچولو آنقدر ذوق کرده بود جیغ میزد
کوکی وتهیونگ هم اومدن اونجا هرسه تا خيس عرق بودن و داشتن با حوله خشک میکردن ماریسا شرابت آناناس آورد خوردن
ماریسا گفت ای وای من گوشیم رو جا گذاشتم و رفت توی صحنه تا گوشی رو
پیدا کنه و تهیونگ هم آنوشا کوچولو رو همراه با کوکی رفتن داخل ماشین یهو ماریسا از دختر و پسری که اونجا بودن پرسید ببخشید اینجا یه گوشی ندیدین
یهو پسره برگشت گفت جانم ماریسا محو اش شد دید جون کوک و اون دختره
گوشی رو پیداشد و رفت ماریسا دوید
جون کوک گفت اونطوری که فکر میکنی نیست
ماریسا رفت توی ماشین نشست و الکی میخندید رسیدن خونه و ماریسا رفت توی اتاق و گفت فعلا نمیخوام کسی مزاحمم بشه
میخوام مدیتیشن انجام بدم آنوشا کوچولو هم خوابیده بودش تهیونگ و کوکی هم بعداز اینکه یکمی تاپ سواری کردن رفتن آشپزخونه مشغول پاستا درست کردن شد
شام آماده شد تهیونگ ماریسا رو صدا زد
اما گفت گرسنه ام نیست
جون کوک اومد خونه اشاره به تهیونگ کرد گفت ماریسا کجاست تهیونگ با اشاره بالا نشون داد جون کوک اومد بالا در زد ولی
ماریسا متوجه نمیشد چون تو وان حمام هدفون گذاشته بود و گریه میکرد
۱.۱k
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.