یکی از سکانس هایی لبخندو روی لبام اورد اونجایی بود که انه
یکی از سکانس هایی لبخندو روی لبام اورد اونجایی بود که انه سوگند خورد ،برای دوستی ابدی خودش و دیانا :
من سوگند می خورم نسبت به دوست صمیمیم
تا ابد وفادار بمانم تا زمانی که خورشید روز بدرخشد و خاکستر سپیده دم را به یاد دهد حتی اگر زمانی راهمان از یکدیگر جدا شود قلب هایمان در کنار یک دیگر خواهد ماند
***
شاید ماهم با اینکه راهمون از هم دیگه جدا شد قلبمون در کنار همدیگه مونده
من سوگند می خورم نسبت به دوست صمیمیم
تا ابد وفادار بمانم تا زمانی که خورشید روز بدرخشد و خاکستر سپیده دم را به یاد دهد حتی اگر زمانی راهمان از یکدیگر جدا شود قلب هایمان در کنار یک دیگر خواهد ماند
***
شاید ماهم با اینکه راهمون از هم دیگه جدا شد قلبمون در کنار همدیگه مونده
۳۱.۶k
۱۸ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.