عمارت سیاه (پارت ۱۳)
تهیونگ : خب من میرم حیاط تو اماده شو منتظرتم
ا/ت
بعد از اینکه رفت لباسام و جمع کردم گذاشتم تو چمدونم رفتم تو حیاط چمدون گذاشت تو ماشین و سوار شدیم
سرم گذاشم رو شیشه چشمام و بستم چند دقیقه دیگه بعد خوابم برد
تهیونگ
نمیدونم ساعت چنده اما هوا کاملا تاریک شده بود مسیر طولانی بود رسیدم به عمارت پدرم رفتم داخل و ماشین گوشه حیاط گذاشتم دو تا ماشین دیگه بود اما تو تاریکی شب نمیتونستم تشخیص بدم که واسه کی کی امده اینجا برگشتم سمت ا/ت که دیدم خوابه رفتم سمتش و براید بغلش کردم وسیله هارو هم گفتم خدمتکارا بیارن رفتم داخل عمارت از پله ها رفتم بالا رفتم سمت اتاقی که واسمون گذاشته بودند عمارت تاریک بود همه خوابیده بودند ا/ت و گذاشتم رو تخت و پتو کشیدم روش رفتم پایین ساعت نگاه کردم ۲ نصفه شب بود خودم خسته بودم اما از پایین واسه ا/ت غذا آوردم میدونستم بیدار میشه کم کم
غذا گذاشتم رو میز کنار تخت که بیدار شد بخوره خودمم رو تخت دراز کشیدم نفهمیدم کی خوابیدم
ا/ت
با برخورد نور تو چشمم بیدار شدم هوفف
بلند شدم دیدم تو یه اتاق دیگم یعنی من یه از دیشب خوابم کی آنقدر خوابالو بودم دیدم رو میز غذا هست ولش حتما واسه شام بوده خواستم از رو تخت بلند شم
..ادامه دارد
ا/ت
بعد از اینکه رفت لباسام و جمع کردم گذاشتم تو چمدونم رفتم تو حیاط چمدون گذاشت تو ماشین و سوار شدیم
سرم گذاشم رو شیشه چشمام و بستم چند دقیقه دیگه بعد خوابم برد
تهیونگ
نمیدونم ساعت چنده اما هوا کاملا تاریک شده بود مسیر طولانی بود رسیدم به عمارت پدرم رفتم داخل و ماشین گوشه حیاط گذاشتم دو تا ماشین دیگه بود اما تو تاریکی شب نمیتونستم تشخیص بدم که واسه کی کی امده اینجا برگشتم سمت ا/ت که دیدم خوابه رفتم سمتش و براید بغلش کردم وسیله هارو هم گفتم خدمتکارا بیارن رفتم داخل عمارت از پله ها رفتم بالا رفتم سمت اتاقی که واسمون گذاشته بودند عمارت تاریک بود همه خوابیده بودند ا/ت و گذاشتم رو تخت و پتو کشیدم روش رفتم پایین ساعت نگاه کردم ۲ نصفه شب بود خودم خسته بودم اما از پایین واسه ا/ت غذا آوردم میدونستم بیدار میشه کم کم
غذا گذاشتم رو میز کنار تخت که بیدار شد بخوره خودمم رو تخت دراز کشیدم نفهمیدم کی خوابیدم
ا/ت
با برخورد نور تو چشمم بیدار شدم هوفف
بلند شدم دیدم تو یه اتاق دیگم یعنی من یه از دیشب خوابم کی آنقدر خوابالو بودم دیدم رو میز غذا هست ولش حتما واسه شام بوده خواستم از رو تخت بلند شم
..ادامه دارد
۲۸.۴k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.