درخواستی
#درخواستی
پارت¹²
قطعا اشک تمساح که میگن همینه با چهره معصومی که داشت هیچکس به ذهنش نمیرسید چطور آدمی باشه و چه کارایی از دستش برمیاد حتی اگر به کسی میگفتی این دخترک دزده باورش نمیشد
چهره دختر مثل فرشته ها بود همون قدر زیبا همون قدر
معصوم چشمای مظلومش دل هرکسی رو به رحم میورد و فریب میداد اون یه بازیگر ماهر و تمام عیار بود...
:چهرشونو به یاد دارید؟میتونید توصیفش کنید؟
+هقق..قد بلند و جثه بزرگی داشت چهرشو نتونستم ببینم صورتشو پوشونده بود..هق
: شماره کسیو به خاطر دارید که بتونیم باهاشون تماس بگیریم و بهشون اطلاع بدیم بیمارستان هستین؟
+کسیو ندارم پدر و مادرم خیلی وقت پیش مردن تنها زندگی میکنم
:اه..متاسفم...خواهر برادری یا آشنایی ندارین؟
+من تک فرزندم آشنایی هم ندارم
سوهو روبه یونگی کرد:
:حالا چیکار کنیم(آروم)
_میرم دکترو صدا کنم ببینیم کی مرخص میشه
دکتر درحال معاینه ا٫ت:
دکتر:خب خانم پارک میتونید مرخص شید خوشبختانه آسیب جدی ای ندیدین ممکنه در چند روز آینده علائمی مثل سردرد،سرگیجه،تهوع داشته باشید که کاملا عادیه باید استراحت مطلق داشته باشید و حتما باید یه نفر ازتون تو این مدت مراقبت کنه اصلا نباید کاری انجام بدین یا به خودتون فشار بیارید تا بخیه هاتون باز نشه
+ولی من کسیو ندارم ازم مراقبت کنه(بغض)
:خب میتونید تا وقتی که حالتون خوب بشه خونه من بمونید البته از نظر امنیت میگم تا یه وقت دوباره مورد حمله قرار نگیرید
یونگی میدونست سوهو قصد دیگه ای از این دعوتش داره پس خودش دست به کار شد:
_لازم نکرده خونه تو بمونه تو دیگه میتونی بری من حواسم به خانم پارک هست
:ولی..
_تمومش کن اگر بخوای پافشاری کنی اصلا به نفعت تموم نمیشه آقای جو(آروم کنار گوشش گفت)
_خانم پارک تا وقتی کسی که این بلارو سرتون اورد پیدا بشه اگر مایلید میتونید خونه من بمونید
+راستش خیلی میترسم بعد این اتفاق تنها تو خونه بمونم ولی نمیخوام به شما هم زحمت بدم(بغض)
_زحمتی نیست به عنوان یه پلیس دارم وظیفمو انجام میدم
نقشه دخترک خیلی بهتر از چیزی که فکر میکرد پیش رفت الان فقط باید قلب یونگی رو مال خودش میکرد...
ادامه دارد...
پارت¹²
قطعا اشک تمساح که میگن همینه با چهره معصومی که داشت هیچکس به ذهنش نمیرسید چطور آدمی باشه و چه کارایی از دستش برمیاد حتی اگر به کسی میگفتی این دخترک دزده باورش نمیشد
چهره دختر مثل فرشته ها بود همون قدر زیبا همون قدر
معصوم چشمای مظلومش دل هرکسی رو به رحم میورد و فریب میداد اون یه بازیگر ماهر و تمام عیار بود...
:چهرشونو به یاد دارید؟میتونید توصیفش کنید؟
+هقق..قد بلند و جثه بزرگی داشت چهرشو نتونستم ببینم صورتشو پوشونده بود..هق
: شماره کسیو به خاطر دارید که بتونیم باهاشون تماس بگیریم و بهشون اطلاع بدیم بیمارستان هستین؟
+کسیو ندارم پدر و مادرم خیلی وقت پیش مردن تنها زندگی میکنم
:اه..متاسفم...خواهر برادری یا آشنایی ندارین؟
+من تک فرزندم آشنایی هم ندارم
سوهو روبه یونگی کرد:
:حالا چیکار کنیم(آروم)
_میرم دکترو صدا کنم ببینیم کی مرخص میشه
دکتر درحال معاینه ا٫ت:
دکتر:خب خانم پارک میتونید مرخص شید خوشبختانه آسیب جدی ای ندیدین ممکنه در چند روز آینده علائمی مثل سردرد،سرگیجه،تهوع داشته باشید که کاملا عادیه باید استراحت مطلق داشته باشید و حتما باید یه نفر ازتون تو این مدت مراقبت کنه اصلا نباید کاری انجام بدین یا به خودتون فشار بیارید تا بخیه هاتون باز نشه
+ولی من کسیو ندارم ازم مراقبت کنه(بغض)
:خب میتونید تا وقتی که حالتون خوب بشه خونه من بمونید البته از نظر امنیت میگم تا یه وقت دوباره مورد حمله قرار نگیرید
یونگی میدونست سوهو قصد دیگه ای از این دعوتش داره پس خودش دست به کار شد:
_لازم نکرده خونه تو بمونه تو دیگه میتونی بری من حواسم به خانم پارک هست
:ولی..
_تمومش کن اگر بخوای پافشاری کنی اصلا به نفعت تموم نمیشه آقای جو(آروم کنار گوشش گفت)
_خانم پارک تا وقتی کسی که این بلارو سرتون اورد پیدا بشه اگر مایلید میتونید خونه من بمونید
+راستش خیلی میترسم بعد این اتفاق تنها تو خونه بمونم ولی نمیخوام به شما هم زحمت بدم(بغض)
_زحمتی نیست به عنوان یه پلیس دارم وظیفمو انجام میدم
نقشه دخترک خیلی بهتر از چیزی که فکر میکرد پیش رفت الان فقط باید قلب یونگی رو مال خودش میکرد...
ادامه دارد...
۵.۸k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.