مافیا گرل وحشی🖤
مافیا گرل وحشی🖤
ا/ت: توی ابران فرود اومدیم نمیدونستم کجا باید برم برای همین به زبان انگلیسی از یه دختری سوال پرسیدم اونم گف باید بری سمت هتل ک یکم جلوتر و گفت اینجا تهرانه پاییتخت ایران هواش راستش گرم نبود ولی تن من یه جوری بود انگار اولین باره همچین دمایی رو داره تجزیه میکنه همه پیاده شدن خیلی زیاد بودیم برای همین اتوبوس گرفتم نمیدونم یکم جلوتر دختره منظورش پنج دقیقه جلوتر بود هوووف پول اتوبوس رو دادیم و رفتیم توی هتل دوتا دوتا میدادن ماهم ۴۲نفر بودیم پس (حوصله حساب کردم ندارم)اتاق گرفتیم و رفتیم منو جئون توی یه اتاق بودیم شوگا و لویی آنا و تهیونگ و زوج زیبامون ک نگم براتون دل میدن قلوه میگیرن رفتیم توی اتاق ک خودم رو پرت کردم روی تخت نمیتونستم طاقت بیارم رفتم حموم
کوک: هووف ایران پس اینجاست اون چیه شبیه برجه چقدر خوشگله توی گوگل راجبش زدم نوشته بود برج میلاد در ایران و برج آزادی؟ آزادی اونکجاست؟؟ ا/ت رفت حموم منم جلوی پنجره نشسته بودم البته کل دیوار ی اتاق پنجره بود بیرون خیلی خوشگل بود هنوز میگن جاهای دیدنی دیگه زیاد داره ا/ت از حموم در اومد ولی به موهاشتوجهنکرد ک خیسه
کوک: هی خانم ماه نمیخوای موهات رو خشک کنی؟؟
نه حوصله ندارم
کوک: سرما مبخوری ها
اا برفی ولکن
کوک: دستش رو گرفتم نشوندمش روی صندلی نه نه اصلا کلی کار داریم سرما میخوری همه عقب می افته شروع کردم به خشک کردن موهاشتویموهاش لایه های سفید زیاد بود(موهای خود بدبختم)شاید چون همه چیو توی این چند سال توی خودش ریخته هست خیلی عذاب زیاد کشیده ک یه دفعه ی صدای بلند از توی کوچه اومد پشتش همین جوری چون پرده کنار زده بود میشد راحت دید داشتن آتیش بازی میکردن خب شوگا بدش میاد پس فککنم نبینه
ا/ت: وای چه خوشگله
کوک: اره دقیقا امشبچه خبره؟؟
نمیدونم
کوک: شاید فهمیدن ک بزرگترین مافیا دنیا اینجاست
هه بی مزه
کوک: صدای اهنگ میاد
چقدر لحجشون باحاله
کوک: اهوم نظرت چیه به اهنگه راحترگوش بدیم پنجره رو باز کردم همین جوری توی آسمون فشفشه بود و ترقه و هزارتا چیز دیگه در اخرش رویآسمون نوشته شد
Happy Syrian Wednesday
چهارشنبه سوری مبارک این چه جشنیه
کوک: نمیدونم گوشیم رو برداشتم و توش سرچ کردم
خوب برای آخرین چهارشنیه سالشون جشن میگیرن اا چه باحال راستش روز از تسلطدر اومدن حکومت قبلیشون هم توی این روز بود و مراسمی ک قبل عید هست ااا یعنی عیدشوننزدیکه خوشم آمد
ا/ت: خمیازه اره اره حالا بیا بخوابیم صبحمیریم بیرونمیگردیم
یه دفعهگوشیمزنگخورد
خلبان: الو خانم پارک من تونستم ک هواپیما بگیرم ک از بین بارون رد بشه ولی بیشتر از سی و شیش نفر نمیتونن توش بشینن
پارت سی چهارم👸🏻🖤
ا/ت: توی ابران فرود اومدیم نمیدونستم کجا باید برم برای همین به زبان انگلیسی از یه دختری سوال پرسیدم اونم گف باید بری سمت هتل ک یکم جلوتر و گفت اینجا تهرانه پاییتخت ایران هواش راستش گرم نبود ولی تن من یه جوری بود انگار اولین باره همچین دمایی رو داره تجزیه میکنه همه پیاده شدن خیلی زیاد بودیم برای همین اتوبوس گرفتم نمیدونم یکم جلوتر دختره منظورش پنج دقیقه جلوتر بود هوووف پول اتوبوس رو دادیم و رفتیم توی هتل دوتا دوتا میدادن ماهم ۴۲نفر بودیم پس (حوصله حساب کردم ندارم)اتاق گرفتیم و رفتیم منو جئون توی یه اتاق بودیم شوگا و لویی آنا و تهیونگ و زوج زیبامون ک نگم براتون دل میدن قلوه میگیرن رفتیم توی اتاق ک خودم رو پرت کردم روی تخت نمیتونستم طاقت بیارم رفتم حموم
کوک: هووف ایران پس اینجاست اون چیه شبیه برجه چقدر خوشگله توی گوگل راجبش زدم نوشته بود برج میلاد در ایران و برج آزادی؟ آزادی اونکجاست؟؟ ا/ت رفت حموم منم جلوی پنجره نشسته بودم البته کل دیوار ی اتاق پنجره بود بیرون خیلی خوشگل بود هنوز میگن جاهای دیدنی دیگه زیاد داره ا/ت از حموم در اومد ولی به موهاشتوجهنکرد ک خیسه
کوک: هی خانم ماه نمیخوای موهات رو خشک کنی؟؟
نه حوصله ندارم
کوک: سرما مبخوری ها
اا برفی ولکن
کوک: دستش رو گرفتم نشوندمش روی صندلی نه نه اصلا کلی کار داریم سرما میخوری همه عقب می افته شروع کردم به خشک کردن موهاشتویموهاش لایه های سفید زیاد بود(موهای خود بدبختم)شاید چون همه چیو توی این چند سال توی خودش ریخته هست خیلی عذاب زیاد کشیده ک یه دفعه ی صدای بلند از توی کوچه اومد پشتش همین جوری چون پرده کنار زده بود میشد راحت دید داشتن آتیش بازی میکردن خب شوگا بدش میاد پس فککنم نبینه
ا/ت: وای چه خوشگله
کوک: اره دقیقا امشبچه خبره؟؟
نمیدونم
کوک: شاید فهمیدن ک بزرگترین مافیا دنیا اینجاست
هه بی مزه
کوک: صدای اهنگ میاد
چقدر لحجشون باحاله
کوک: اهوم نظرت چیه به اهنگه راحترگوش بدیم پنجره رو باز کردم همین جوری توی آسمون فشفشه بود و ترقه و هزارتا چیز دیگه در اخرش رویآسمون نوشته شد
Happy Syrian Wednesday
چهارشنبه سوری مبارک این چه جشنیه
کوک: نمیدونم گوشیم رو برداشتم و توش سرچ کردم
خوب برای آخرین چهارشنیه سالشون جشن میگیرن اا چه باحال راستش روز از تسلطدر اومدن حکومت قبلیشون هم توی این روز بود و مراسمی ک قبل عید هست ااا یعنی عیدشوننزدیکه خوشم آمد
ا/ت: خمیازه اره اره حالا بیا بخوابیم صبحمیریم بیرونمیگردیم
یه دفعهگوشیمزنگخورد
خلبان: الو خانم پارک من تونستم ک هواپیما بگیرم ک از بین بارون رد بشه ولی بیشتر از سی و شیش نفر نمیتونن توش بشینن
پارت سی چهارم👸🏻🖤
۱۴.۰k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.