میخواست ببینه ات چه میکنه
میخواست ببینه ات چه میکنه
جئون سعی در کنترل اعصبانیتش داشت
میخواست بره سمت پسر که ات خودش کار رو یک سره کرد
پسر هنوز موهای ات رو گرفته بود
ات: گفتم بذارم پایین
پسر: منم گفتم نمیذارم
از زبان ات
چون قدم کوتاه بود بدی های زیادی داشت اما یک خوبی هم داشت
ات: جونگکوک ازت ممنونم (داد)
و پاش رو توی صورت اون پسر خالی کرد
افتاد روی زمین و اخی از بین لب هاش دررفت
درسته! جونگکوک نمیخواست ات صدمه ببینه
و این ناراحتش کرده بود ناراحت نه! عصبی شد
همه به کمک ات رفتن و کمک کردن بلند شه
شخصی به مدیر گذارش داده بود
مدیر: چئون یور چخبر شده؟
یور به معنی احترا تعظیم کوتاهی کرد
یور: ام ببخشید اما یکی از پسر های مدرسه شما یک قلدر بود و من رو تحت ازار و اذیت قرار داد من هم جواب کارش رو دادم و باز هم تعظیم
مدیر از شیطونی کردن های بچه های مدرسه خبر داشت اما چیزی نگفت و با خوش رویی به یور گفت: دخترم تو برو درمانگاه
یور هم قبول کرد و رفت
جئون داشت نقشه مرگ پسر رو میکشید
چرا؟
چون اون معشوقه اش رو آزار داده
صبح تا شب به هر نحوی که میشد میگذشت اما شب که میآمد غصهها و رنجها میآمدند.
این داستان جئون ما بوده و هست
نمیتونه از معشوقه اش دست بکشه سخت هست و دردناک همانند خنحری زهر الود وارد قلب او میکنند
هروقت یور درد بکشد او هست در همه جا هست
یور هم همین احساس رو دارد
انگار قلب اون دو به هم وصل شده
مثل دو قلو های افسانه ای
هرکی اون هارو میدید داخل ذهنش
عروسی این دو رو تصور میکرد
ای کاش همه این ها به حقیقت میپوست ای کاش ما با هم بودیم ایکاش تو من رو دوست داشتی ایکاش انقدر کاش ها زیاد نبود
دیدی! باز هم کاش و این هر بار ادامه پیدا میکند و تمامی ندارد
جئون سعی در کنترل اعصبانیتش داشت
میخواست بره سمت پسر که ات خودش کار رو یک سره کرد
پسر هنوز موهای ات رو گرفته بود
ات: گفتم بذارم پایین
پسر: منم گفتم نمیذارم
از زبان ات
چون قدم کوتاه بود بدی های زیادی داشت اما یک خوبی هم داشت
ات: جونگکوک ازت ممنونم (داد)
و پاش رو توی صورت اون پسر خالی کرد
افتاد روی زمین و اخی از بین لب هاش دررفت
درسته! جونگکوک نمیخواست ات صدمه ببینه
و این ناراحتش کرده بود ناراحت نه! عصبی شد
همه به کمک ات رفتن و کمک کردن بلند شه
شخصی به مدیر گذارش داده بود
مدیر: چئون یور چخبر شده؟
یور به معنی احترا تعظیم کوتاهی کرد
یور: ام ببخشید اما یکی از پسر های مدرسه شما یک قلدر بود و من رو تحت ازار و اذیت قرار داد من هم جواب کارش رو دادم و باز هم تعظیم
مدیر از شیطونی کردن های بچه های مدرسه خبر داشت اما چیزی نگفت و با خوش رویی به یور گفت: دخترم تو برو درمانگاه
یور هم قبول کرد و رفت
جئون داشت نقشه مرگ پسر رو میکشید
چرا؟
چون اون معشوقه اش رو آزار داده
صبح تا شب به هر نحوی که میشد میگذشت اما شب که میآمد غصهها و رنجها میآمدند.
این داستان جئون ما بوده و هست
نمیتونه از معشوقه اش دست بکشه سخت هست و دردناک همانند خنحری زهر الود وارد قلب او میکنند
هروقت یور درد بکشد او هست در همه جا هست
یور هم همین احساس رو دارد
انگار قلب اون دو به هم وصل شده
مثل دو قلو های افسانه ای
هرکی اون هارو میدید داخل ذهنش
عروسی این دو رو تصور میکرد
ای کاش همه این ها به حقیقت میپوست ای کاش ما با هم بودیم ایکاش تو من رو دوست داشتی ایکاش انقدر کاش ها زیاد نبود
دیدی! باز هم کاش و این هر بار ادامه پیدا میکند و تمامی ندارد
۳.۶k
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.