پارت⁵~
(سلامممممممممم اینممممممم پارتتتتت ۵)
محکم گرفته بود بعد چند مین رسیدین به یه اتاق درش و باز کرد و واردش شدین ............اتاق تاریکی بود توش یه عالمه وسیله بود تو ازنو هیچی سردر نیاوردی معلوم بود که همه این وسیله ها خطرناکن...... استرس تمام وجودت و گرفته بود و نمیدونستی میخواد چیکار کنه فقط تقلا می کردی تا ول کنه اما هیچی تاثیری نداشت
کشون کشون بردت سمت صندلی وسط اتاق و نشوندن اونجا تا اومدی کاری کنی دستات و با زنجیر بست ..........داد میزدی : جولیااااااااااااا ....کمککککککک ولم کنننن پسررررر عوضییییییی .......گمشووووو
جیمین: ببین نتیجه بد حرف زدن با من چیهههه
رفت سمت شلاق برش داشت ترس وجودت و گرفته بود به لکنت اوفتاده بود .....دلت میخواست جیغ بزنی ولی صدات در نمیومد فقط تقلا می کردی......اومد سمتت و همنطور که شلاق و دور دستش می چرخوند دور صندلی راه میرفت تا اینکه لب باز کرد......
جیمین: یه جوری ادبت میکنم....که دیگ یاد بگیری چطوری با من حرف بزنی دختره هرزه
اشک تو چشمات جمع شد ولی نزاشتی بریزه پات داشت از درد منفجر می شد ولی وقتی شلاق و برد بالا و یه ضربه محکم زد به دستات درد پاهات یادت رفت و بدنت داشت آتیش می گرفت دیگ طاقت نیاوردی و اشکات شروع کرد ریختن ........هی پشت سر هم شلاق میزد لباسات پاره شده بودن بدنت زخمای زیادی برداشته بودن از زخمات خون زیادی داشت می یومد داشتی از هوش می رفتی و چشمات بسته می شد .......دیگ جون نداشتی ....... که یه لحظه تنت یخ کرد .....
جیمین: فک کردی میزارم به همین راحتی ها بیهوش شی
سطل اب گذاشت زمین و اومد سمتت و چونت و با دستاش گرفت
جیمین: هواست به کارات باشه هرزه چون دفعه بعد تضمین نمیدم زنده بزارمت
بعد چونت و ول کرد و رفت سمت در و بازش کرد و محکم بست
حالت خیلی بد بود زخمات می سوختن......دور و اطراف و میدیدی یه عالمه وسایل که رد خون روشون بود حالت تهوع بهت دستداد و باعث شد بالا بیاری وقتی باحالا اوردی دیگ جونی برات باقی نمونده بود و .......از هوش رفتی
صبح روز بعد****
نور افتاب دقیق روی صورتت بود این باعث شد که چشمات اذیت شه و بازشون کنی.......یکم درو اطراف و دیدی کسی نبود با اینکه این اتاق فضای بسته ای داره ولی چرا افتاب رو سر توئه...چش چش کردی تا بالاخره دیدیش........یه پنجره کوچیک دقیقا بالای اتاقاینم شانس مایه🤧😄)
ههه........ دوباره سعی کردی دستات و آزاد کنی ولی هیچ تاثیری نداشت تا اینکه........
ادامهههه پارت بعددددد
نظرررر بدیدددد مث قبل کامنت بزار از ۷۰ تا به بالا 🤧🤧🤧
بوس کراشتون رو کله های قشنگتون😄🤧🤧😘
محکم گرفته بود بعد چند مین رسیدین به یه اتاق درش و باز کرد و واردش شدین ............اتاق تاریکی بود توش یه عالمه وسیله بود تو ازنو هیچی سردر نیاوردی معلوم بود که همه این وسیله ها خطرناکن...... استرس تمام وجودت و گرفته بود و نمیدونستی میخواد چیکار کنه فقط تقلا می کردی تا ول کنه اما هیچی تاثیری نداشت
کشون کشون بردت سمت صندلی وسط اتاق و نشوندن اونجا تا اومدی کاری کنی دستات و با زنجیر بست ..........داد میزدی : جولیااااااااااااا ....کمککککککک ولم کنننن پسررررر عوضییییییی .......گمشووووو
جیمین: ببین نتیجه بد حرف زدن با من چیهههه
رفت سمت شلاق برش داشت ترس وجودت و گرفته بود به لکنت اوفتاده بود .....دلت میخواست جیغ بزنی ولی صدات در نمیومد فقط تقلا می کردی......اومد سمتت و همنطور که شلاق و دور دستش می چرخوند دور صندلی راه میرفت تا اینکه لب باز کرد......
جیمین: یه جوری ادبت میکنم....که دیگ یاد بگیری چطوری با من حرف بزنی دختره هرزه
اشک تو چشمات جمع شد ولی نزاشتی بریزه پات داشت از درد منفجر می شد ولی وقتی شلاق و برد بالا و یه ضربه محکم زد به دستات درد پاهات یادت رفت و بدنت داشت آتیش می گرفت دیگ طاقت نیاوردی و اشکات شروع کرد ریختن ........هی پشت سر هم شلاق میزد لباسات پاره شده بودن بدنت زخمای زیادی برداشته بودن از زخمات خون زیادی داشت می یومد داشتی از هوش می رفتی و چشمات بسته می شد .......دیگ جون نداشتی ....... که یه لحظه تنت یخ کرد .....
جیمین: فک کردی میزارم به همین راحتی ها بیهوش شی
سطل اب گذاشت زمین و اومد سمتت و چونت و با دستاش گرفت
جیمین: هواست به کارات باشه هرزه چون دفعه بعد تضمین نمیدم زنده بزارمت
بعد چونت و ول کرد و رفت سمت در و بازش کرد و محکم بست
حالت خیلی بد بود زخمات می سوختن......دور و اطراف و میدیدی یه عالمه وسایل که رد خون روشون بود حالت تهوع بهت دستداد و باعث شد بالا بیاری وقتی باحالا اوردی دیگ جونی برات باقی نمونده بود و .......از هوش رفتی
صبح روز بعد****
نور افتاب دقیق روی صورتت بود این باعث شد که چشمات اذیت شه و بازشون کنی.......یکم درو اطراف و دیدی کسی نبود با اینکه این اتاق فضای بسته ای داره ولی چرا افتاب رو سر توئه...چش چش کردی تا بالاخره دیدیش........یه پنجره کوچیک دقیقا بالای اتاقاینم شانس مایه🤧😄)
ههه........ دوباره سعی کردی دستات و آزاد کنی ولی هیچ تاثیری نداشت تا اینکه........
ادامهههه پارت بعددددد
نظرررر بدیدددد مث قبل کامنت بزار از ۷۰ تا به بالا 🤧🤧🤧
بوس کراشتون رو کله های قشنگتون😄🤧🤧😘
۸۸.۲k
۲۷ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.