پارت ۱۵:)
دخترک آروم از بغلش جدا شد که گفت: دخترم خالی شدی؟
اشکاشو پاک کرد:بله ممنونم خیلی خوب بود واسم
÷میدونم سختی کشیدی...ولی تو مارو داری کسی که جونگ کوک دوستش داشته باشه ماهم دوستش داریم پس از امشب مارو مثل خانوادت ببین
+چشم ..خیلی ممنونم شما خیلی مهربونید..
آروم سر دختر رو بوسید: حالا برو بخواب دخترم.
به سمت اتاق جونگ کوک رفت و آروم در اتاق رو باز کرد...
مثل یه خرگوش کوچولو خوابیده بود چشمای قرمزش بسته بودن و دندون های نیشش هم معلوم نبود ...چیزی که باعث میشد ومپایر بودنش مخفی بشه...
آروم کنارش دراز کشید دلش بغل میخواست اما تا به حال مردی رو بغل نکرده بود مخصوصا برای خوابیدن نزدیکش شد و سعی کرد خودشو توی بغلش جا کنه اما جوری توی خودش جمع شده بود که رفتن توی بغلش غیر ممکن بود
آروم انگشت اشارشو روی شونش گذاشت و چند بار فشار داد تا بیدار بشه
بلاخره بعد از چند بار فشار دادن بیدار شد: نخوابیدی؟[خوابآلود]
+جونگ کوک من نمیتونم بخوابم میشه...میشه
_میشه چی؟
+میشه ....ب.بغلم کنی؟
شروع کرد به خندیدن که اعتراض دخترک بلند شد: نخند بهم ...
آروم سر دختر رو روی بازوش گذاشت و بوسه ای به پیشونیش زد
_کی بهم جواب اعترافمو میگی؟
+خیلی احمقی...
_اونوقت چرا؟
+یعنی نمیفهمی؟
_شاید فهمیدم ولی منتظرم خودت بگی..
دخترک خندید: پس فعلا صبر کن تا وقتی که زمانش بیاد..
سلااااااااااااااااااااااااااامممم
ادمین مرده بود
حالم بد بود الان هم خوب نیستم ولی زندم...
خواستم بگم که الان بدتر از همیشه جونگ کوک رو دوست دارم
هیترای ... الله اکبر..
اسکلای مشنگ کدوم آدمی آنقدر خفن سیگار می کشه؟
دوست داره میتونه میکنه به شما هم ربطی نداره
قربون پسرم برم آفرین بهش
اشکاشو پاک کرد:بله ممنونم خیلی خوب بود واسم
÷میدونم سختی کشیدی...ولی تو مارو داری کسی که جونگ کوک دوستش داشته باشه ماهم دوستش داریم پس از امشب مارو مثل خانوادت ببین
+چشم ..خیلی ممنونم شما خیلی مهربونید..
آروم سر دختر رو بوسید: حالا برو بخواب دخترم.
به سمت اتاق جونگ کوک رفت و آروم در اتاق رو باز کرد...
مثل یه خرگوش کوچولو خوابیده بود چشمای قرمزش بسته بودن و دندون های نیشش هم معلوم نبود ...چیزی که باعث میشد ومپایر بودنش مخفی بشه...
آروم کنارش دراز کشید دلش بغل میخواست اما تا به حال مردی رو بغل نکرده بود مخصوصا برای خوابیدن نزدیکش شد و سعی کرد خودشو توی بغلش جا کنه اما جوری توی خودش جمع شده بود که رفتن توی بغلش غیر ممکن بود
آروم انگشت اشارشو روی شونش گذاشت و چند بار فشار داد تا بیدار بشه
بلاخره بعد از چند بار فشار دادن بیدار شد: نخوابیدی؟[خوابآلود]
+جونگ کوک من نمیتونم بخوابم میشه...میشه
_میشه چی؟
+میشه ....ب.بغلم کنی؟
شروع کرد به خندیدن که اعتراض دخترک بلند شد: نخند بهم ...
آروم سر دختر رو روی بازوش گذاشت و بوسه ای به پیشونیش زد
_کی بهم جواب اعترافمو میگی؟
+خیلی احمقی...
_اونوقت چرا؟
+یعنی نمیفهمی؟
_شاید فهمیدم ولی منتظرم خودت بگی..
دخترک خندید: پس فعلا صبر کن تا وقتی که زمانش بیاد..
سلااااااااااااااااااااااااااامممم
ادمین مرده بود
حالم بد بود الان هم خوب نیستم ولی زندم...
خواستم بگم که الان بدتر از همیشه جونگ کوک رو دوست دارم
هیترای ... الله اکبر..
اسکلای مشنگ کدوم آدمی آنقدر خفن سیگار می کشه؟
دوست داره میتونه میکنه به شما هم ربطی نداره
قربون پسرم برم آفرین بهش
۱۷.۹k
۱۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.