تبهکار فریبنده پارت ۲
باید چیکار میکردم که در اتاق باز شد و مثل همیشه نگاه سردش رو به من دادبعد هم روش رو به طرفپنجره کرد و پشت میزش نشست ، اروم از رو تخت پا شدم و روبه روی میزش ایستادم با صدای که بغضم ازش پیدا بود لب زدم
+ باهاش چیکار کردی
ایندفعه با صدای بلندتری گفتم
+میگم باهاش چیکار کردی
بازهم صدای ازش در نیومد که داد زدم
+باتوام میگم باهاش چیکار کردی
با خونسردی تمام از پشت میزش پاشد و با قدم های اروم به سمتم امد باهر قدم لرزی به تنم افتاد اروم چونم توی دستاش گرفت سرم بلند کرد بعد توی صورتم غرید
_ اینکه باهاش چیکار کردم به تو ربطی نداره
+
+ باهاش چیکار کردی
ایندفعه با صدای بلندتری گفتم
+میگم باهاش چیکار کردی
بازهم صدای ازش در نیومد که داد زدم
+باتوام میگم باهاش چیکار کردی
با خونسردی تمام از پشت میزش پاشد و با قدم های اروم به سمتم امد باهر قدم لرزی به تنم افتاد اروم چونم توی دستاش گرفت سرم بلند کرد بعد توی صورتم غرید
_ اینکه باهاش چیکار کردم به تو ربطی نداره
+
۵.۶k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.