با اشک وارد خونه شدم...
با اشک وارد خونه شدم...
لباسام رو پرت کردم اونور خودمو پرت کردم رو کاناپه....
پاهامو جمع مردم تو بغلم و سرم گذاتشم رو پامو گریه کردم..
احساس کردم یه چیز نرم و گرمی پام رو قلقلک داد....
سرم اوردم بالا تو بودی....
تنها کسی که همیشع باهام هست و قضاوتم نمی کنه....
تو از وقتی یه گربه کوچولو بودی پیشم بودی....
هر وقت ناراحتم میفهمی....
سعی می کنی از دلم دربیاری....
با اینکه تقصیر تو نیست......
کاش ادمای بیرون هم اینجوری بودن....
کاش بدون قضاوت درد ادم رو میشنیدن...
کاش بدون نظر دادن در زندگی تودم حرفم رو میشنیدن...
مگه انتظار زیادیه؟....
یه همچین ادمی از صد تا مشاور بهتره......
با دیدن لپای گرد تو خندم گرفت و با همون احساس مخلوطی که گریه و خنده بود بقلط کردم....
شروع کردم به حرف زدن باهات....
......
لباسام رو پرت کردم اونور خودمو پرت کردم رو کاناپه....
پاهامو جمع مردم تو بغلم و سرم گذاتشم رو پامو گریه کردم..
احساس کردم یه چیز نرم و گرمی پام رو قلقلک داد....
سرم اوردم بالا تو بودی....
تنها کسی که همیشع باهام هست و قضاوتم نمی کنه....
تو از وقتی یه گربه کوچولو بودی پیشم بودی....
هر وقت ناراحتم میفهمی....
سعی می کنی از دلم دربیاری....
با اینکه تقصیر تو نیست......
کاش ادمای بیرون هم اینجوری بودن....
کاش بدون قضاوت درد ادم رو میشنیدن...
کاش بدون نظر دادن در زندگی تودم حرفم رو میشنیدن...
مگه انتظار زیادیه؟....
یه همچین ادمی از صد تا مشاور بهتره......
با دیدن لپای گرد تو خندم گرفت و با همون احساس مخلوطی که گریه و خنده بود بقلط کردم....
شروع کردم به حرف زدن باهات....
......
۲۲.۴k
۰۵ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.