❥𝓑𝓪𝓭-𝓑𝓸𝔂❦
❥𝓑𝓪𝓭-𝓑𝓸𝔂❦
❥part_²⁵ ❦
جونگکوک ا.ت و براید استایل بغل کرد و سوار ماشین کرد و رفت عمارت خودش وقتی رسیدن ا.ت خواب بود.... ا.ت و گذاشت داخل اتاق خودش روی تخت و خودشم لباساشو عوض کرد چراغ هارو خاموش کرد و دراز کشید جفت ا.ت که بخوابه هرکاری کرد خواب نرفت برای همین ا.ت و بغل کرد و کشید توی بغل خودش و بلخره خواب رفت
«صبح»
ا.ت ویو
با سردرد بدی بیدار شدم هیچی از دیشب یادم نمیاد یه تکون به خودم دادم متوجه شدم توی اتاق خودم نیستم بعدش متوجه شدم دستایی دور کمرم حلقه شده سرمو برگردوندم دیدم جونگکوک پیشمه یعنی چی این اومده اینجا!(روبه روته دیگه 😐) چرا دلم براش تنگ شده بود همینجوری ناخد اگاه دستمو بردم و صورتشو لمس کردم که چشماشو باز کرد
جونگکوک: انقدر دلت برام تنگ شده(خوابالو)
ا.ت: کی گفته یعنی نمیتونم صورت شوهرم و لمس کنم
جونگکوک: باشه (خنده خوابالو)
ا.ت: حالا بگو چطور اومدم اینجا
جونگکوک: اول تو جواب سوال منو بده چرا داخل کشور غریب مست کردی !
ا.ت: ناراحت و عصبی بودم
جونگکوک: دلیل نمیشه
ا.ت: اصلا دلم میخواست مست کنم
جونگکوک: باشه حالا چرا ناراحت بودی
ا.ت: کل پرونده هامو دزدیدن
جونگکوک: چی😐
ا.ت: همینی که شنیدی
جونگکوک: چیکار میخوای کنی
ا.ت: نمیدونم
جونگکوک: من میدونم باید چیکار کنی
ا.ت: چیکار؟
جونگکوک: باید با یه باند دیگه همدست بشی
ا.ت: هیچ بانده دیگه ای مثل من قدرت من نیست
جونگکوک: منو فراموش کردی؟
ا.ت: اما....
جونگکوک: هیشش هیچی نگو پاشو برو صبحونه درست بخوریم
ا.ت: کلفت گیر نیاوردی
جونگکوک: چته باهم درست میکنیم
ا.ت: من باید برم
جونگکوک: ای بابا از امروز به بعد با خودم زندگی میکنی
ا.ت: چی!
❥part_²⁵ ❦
جونگکوک ا.ت و براید استایل بغل کرد و سوار ماشین کرد و رفت عمارت خودش وقتی رسیدن ا.ت خواب بود.... ا.ت و گذاشت داخل اتاق خودش روی تخت و خودشم لباساشو عوض کرد چراغ هارو خاموش کرد و دراز کشید جفت ا.ت که بخوابه هرکاری کرد خواب نرفت برای همین ا.ت و بغل کرد و کشید توی بغل خودش و بلخره خواب رفت
«صبح»
ا.ت ویو
با سردرد بدی بیدار شدم هیچی از دیشب یادم نمیاد یه تکون به خودم دادم متوجه شدم توی اتاق خودم نیستم بعدش متوجه شدم دستایی دور کمرم حلقه شده سرمو برگردوندم دیدم جونگکوک پیشمه یعنی چی این اومده اینجا!(روبه روته دیگه 😐) چرا دلم براش تنگ شده بود همینجوری ناخد اگاه دستمو بردم و صورتشو لمس کردم که چشماشو باز کرد
جونگکوک: انقدر دلت برام تنگ شده(خوابالو)
ا.ت: کی گفته یعنی نمیتونم صورت شوهرم و لمس کنم
جونگکوک: باشه (خنده خوابالو)
ا.ت: حالا بگو چطور اومدم اینجا
جونگکوک: اول تو جواب سوال منو بده چرا داخل کشور غریب مست کردی !
ا.ت: ناراحت و عصبی بودم
جونگکوک: دلیل نمیشه
ا.ت: اصلا دلم میخواست مست کنم
جونگکوک: باشه حالا چرا ناراحت بودی
ا.ت: کل پرونده هامو دزدیدن
جونگکوک: چی😐
ا.ت: همینی که شنیدی
جونگکوک: چیکار میخوای کنی
ا.ت: نمیدونم
جونگکوک: من میدونم باید چیکار کنی
ا.ت: چیکار؟
جونگکوک: باید با یه باند دیگه همدست بشی
ا.ت: هیچ بانده دیگه ای مثل من قدرت من نیست
جونگکوک: منو فراموش کردی؟
ا.ت: اما....
جونگکوک: هیشش هیچی نگو پاشو برو صبحونه درست بخوریم
ا.ت: کلفت گیر نیاوردی
جونگکوک: چته باهم درست میکنیم
ا.ت: من باید برم
جونگکوک: ای بابا از امروز به بعد با خودم زندگی میکنی
ا.ت: چی!
۸.۷k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.