ریکشن پسرای اسلیترین اگه...
★وقتی داری گریه میکنی و نمیگی برای چی...★
متیو:(با شصتش اشکات رو پاک میکنه و جای اشکات رو میبوسه) «بیب خوب من باید بدونم دلیلش چیه...چیکار میتونم بکنم الان؟!...»
تام:(اروم سرت رو روی شونش میزاره و کنار گوشت چیزای ارامش بخش زمزمه میکنه...)
دریکو:(اروم سرت رو نوازش میکنه و میگه) «بگو کی این بلا رو سرت اورده تا بفهمه شکستن دل خانوم من چه عواقبی داره...»
تئو:(عصبی میشه و میگه) «کدوم احمقی چیزی بهت گفته؟! برم پارش کنم؟!»
لورنزو:(پشت گوشت رو میبوسه و میگه) «ببرمت پارک؟ برات شکلات بگیرم؟ هانی چه کاری از من بر میاد...»
ببخشید گایز برای دیر گذاشتن واقعا امروز سرم شلوغ بود نشد...دوستتون دارم! 💚:)))
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
follow for more baby💚🐍
متیو:(با شصتش اشکات رو پاک میکنه و جای اشکات رو میبوسه) «بیب خوب من باید بدونم دلیلش چیه...چیکار میتونم بکنم الان؟!...»
تام:(اروم سرت رو روی شونش میزاره و کنار گوشت چیزای ارامش بخش زمزمه میکنه...)
دریکو:(اروم سرت رو نوازش میکنه و میگه) «بگو کی این بلا رو سرت اورده تا بفهمه شکستن دل خانوم من چه عواقبی داره...»
تئو:(عصبی میشه و میگه) «کدوم احمقی چیزی بهت گفته؟! برم پارش کنم؟!»
لورنزو:(پشت گوشت رو میبوسه و میگه) «ببرمت پارک؟ برات شکلات بگیرم؟ هانی چه کاری از من بر میاد...»
ببخشید گایز برای دیر گذاشتن واقعا امروز سرم شلوغ بود نشد...دوستتون دارم! 💚:)))
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
follow for more baby💚🐍
۲۳.۴k
۲۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.