پارت۵
ویو ا.ت
شروع کردم جمع کردن رخت چرکا زود جمشون کردم بعد گفتم
ا.ت . جمشون کردم حالا چیکار کنم
جونکوک . بورو بشورشون(جدی)
ا.ت . چشم(برگشت که بره بشورشون) واااااااییییییییییییییی حالا چه قلطی بکنم منکه لباس شستن بلد نیستم نه نباید خودمو ببازم شستن لباس کار آسونی بله جو گرفتم و رفتم سمت ماشین لباسشویی همه لباسارو یه جا انداختم توش و مایه زدم و رفتم نشستم رو کاناپه اتاقش اون تو اتاقش حموم،دسشویی،گاز برا پختوپز،لباسشویی.... همه چی داشت خودش یه خونه بود خودش هم رو تخت دراز کشیده بود سرش تو گوشی بود یکم گذشت رفتم لباسا رو از تو لباس شویی در بیارم که دیدم واییی نه گند زدم همه لباسا رنگا شون قاطی شده بود باترس برگشتم نگاه ارباب کردم که دیدم داره نگام میکنه بهم گفت
جونکوک . چرا اینطوری نگاه میکنی
ا.ت . هیچی
دیدم پا شد اومد سمتم به لباسا نگاه کرد اخماش رفت تو هم
جونکوک . مگه نگفتم اگر کاری رو اشتباه انجام بدی تنبیه میشی(عربده)
ا.ت . ببخشید(سرشو انداخته پایین)
جونکوک . از جانشین بزرگ ترین مافیای جهان انتظار نداشته باش که چیزی رو ببخشه
یهو گرفت کشیدم سمت تخت با تمام زورش هلم داد رو تخت با ترس نگاش کردم که یهو دیدم رفت سمت........
خب خب خب من حتی تو مسافرت هم اینقدر زود به زود فعالیت میکنم شما هم حمایت کنید و لطفا تو پیجاتون پیجمو تبلیق کنید ممنونم بابت همه چیز بای بای♥️🥲🤭🙃🙂
شروع کردم جمع کردن رخت چرکا زود جمشون کردم بعد گفتم
ا.ت . جمشون کردم حالا چیکار کنم
جونکوک . بورو بشورشون(جدی)
ا.ت . چشم(برگشت که بره بشورشون) واااااااییییییییییییییی حالا چه قلطی بکنم منکه لباس شستن بلد نیستم نه نباید خودمو ببازم شستن لباس کار آسونی بله جو گرفتم و رفتم سمت ماشین لباسشویی همه لباسارو یه جا انداختم توش و مایه زدم و رفتم نشستم رو کاناپه اتاقش اون تو اتاقش حموم،دسشویی،گاز برا پختوپز،لباسشویی.... همه چی داشت خودش یه خونه بود خودش هم رو تخت دراز کشیده بود سرش تو گوشی بود یکم گذشت رفتم لباسا رو از تو لباس شویی در بیارم که دیدم واییی نه گند زدم همه لباسا رنگا شون قاطی شده بود باترس برگشتم نگاه ارباب کردم که دیدم داره نگام میکنه بهم گفت
جونکوک . چرا اینطوری نگاه میکنی
ا.ت . هیچی
دیدم پا شد اومد سمتم به لباسا نگاه کرد اخماش رفت تو هم
جونکوک . مگه نگفتم اگر کاری رو اشتباه انجام بدی تنبیه میشی(عربده)
ا.ت . ببخشید(سرشو انداخته پایین)
جونکوک . از جانشین بزرگ ترین مافیای جهان انتظار نداشته باش که چیزی رو ببخشه
یهو گرفت کشیدم سمت تخت با تمام زورش هلم داد رو تخت با ترس نگاش کردم که یهو دیدم رفت سمت........
خب خب خب من حتی تو مسافرت هم اینقدر زود به زود فعالیت میکنم شما هم حمایت کنید و لطفا تو پیجاتون پیجمو تبلیق کنید ممنونم بابت همه چیز بای بای♥️🥲🤭🙃🙂
۴.۶k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.