سناریو
وقتیعادتیودردداری
(متیو)
ا.ت توی کلاس نشسته بود که درد وحشتناکی رو زیر دلش احساس کرد،بدنش سرد شده بود.اجازه گرفت تا بره بیرون.
رفت سمت دستشویی ها،،تمام مدت توی راه دستشویی زیر دلش رو گرفته بود و نمیتونست صافبایسته
وقتیکهرسیدبهدستشوییهادیدکهعادتشده.موندهبودکهچیکارکنه،صداییروازپشتدرشنید
_ا.ت؟بیب پدآوردم
صدای متیو بود،کمیازدروبازکردوپدروگرفت،اماهنوزمدردداشت
اومدبیرونکهمتیوگفت
_توبروخوابگاهواستراحتکن،نیازنیستبریکلاس...
ا.تباوجود اینکه درد داشت اما چون متیو مراقبش بود حالش بهتر شده بود...
(متیو)
ا.ت توی کلاس نشسته بود که درد وحشتناکی رو زیر دلش احساس کرد،بدنش سرد شده بود.اجازه گرفت تا بره بیرون.
رفت سمت دستشویی ها،،تمام مدت توی راه دستشویی زیر دلش رو گرفته بود و نمیتونست صافبایسته
وقتیکهرسیدبهدستشوییهادیدکهعادتشده.موندهبودکهچیکارکنه،صداییروازپشتدرشنید
_ا.ت؟بیب پدآوردم
صدای متیو بود،کمیازدروبازکردوپدروگرفت،اماهنوزمدردداشت
اومدبیرونکهمتیوگفت
_توبروخوابگاهواستراحتکن،نیازنیستبریکلاس...
ا.تباوجود اینکه درد داشت اما چون متیو مراقبش بود حالش بهتر شده بود...
۱.۴k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.