دلی : خودتون باشید.
بچه که بودم توی هیچ جمعی رام نمیدادن ، همیشه جدا از بچه های دیگه بودم ، برای خودم بازی میکردم و خوش میگذروندم
شرایط توی مدرسه هم تفاوتی نداشت ، همه یه طرف ، من یه طرف ، تو تیم کشی ها آخرین نفری بودم که دوست داشتن انتخاب کنن، شیش سال ابتدایی همینجوری گذشت تا اینکه وارد متوسطه اول شدم ، همه چی بهتر شد ؟ نه😂
کلا به این نتیجه رسیدم که تایپیک شخصیتی من مورد پسند هیچ کس نیست ، نه هم سن و سالام و نه بزرگ تر ها ، همونجا یه تصمیم گرفتم ، تصمیمی که تاثیرات خیلی زیادی گذاشت ! چی بود ؟ تبدیل خودم به یک فرد چند شخصیتی و مقبول از نظر افراد صاحب قدرت و نفوذ تو شهرستانی که توش زندگی میکنیم(میدونم الان یه عده میام میگن ک*&ص شعر نگو ولی جز حقیقت نیست ) ، درواقع اینجوری میخواستم مشکل کمبود توجهی که از سمت هم سن و سالام و خانواده داشتم رو جبران کنم و موفق هم شدم
به یکسال چنان شخصیت های جدیدم مورد پسند هر یک از مسئولین شهرستان شد که دیگه منو نه با اسم بابام بلکه با اسم خودم میشناختن ؛ توی این یکسال خبرنگار شدم ، مجری شدم ، گوینده رادیو شدم ، فعال حقوق دانش آموزان شدم ( میدونم فک میکنین چرته ولی وجود داره ) مطالبه گر شدم به همین سن ، میدونم خنده داره ولی کاملا واقعیه و کلیی شخصیت جدید
به سال نهم که رسیدم دیگه نه فقط مسئولین بلکه دیگه یه بخشی از مردم شهرستان و اکثریت دانش آموز ها هم منو میشناختن ، میدونی خیلی لذت بخش بود ، بلاخره تونسته بودم خلاء توجه رو پر کنم ، حالا دیگه کسی که به دید حسرت به همکلاسی هاش نگاه میکرد من نبودم ، اونا بودن ، من به عنوان یه دانش آموزش تبدیل به یه چهره فعال رسانه و مطالبه گری دانش آموزان تبدیل شده بودم و حالا دیگه اکثریت مسئولین منو میشناختن ، ولی به چه قیمت ؟
به قیمت نابود کردن شخصیت حقیقی خودم، سه سال تمام خودم رو پشت هزاران نقاب مختلف که برای هزاران فرد مختلف ساخته بودم پنهان کردم ، ولی ارزشش رو داشت ؟
قطعا نه ، من خودم رو نابود کردم برای به دست آوردن چیزی که از خودم بی ارزش تر بود ، توجه!! حالا دیگه متوسطه دومم ، هنوزم ادامه میدم ؟ راستش نه مثل قبل ، فقط یک سری از مسئولیت هایی که دوره ای هست مثلا سه ساله یا دو ساله هنوز گردنمه که اونام تموم شه دیگه کلا ول میکنم ، چسبیدم به خودم ، به شخصیت واقعیم ، به کسی که واقعا هستم و باید باشم و براش تلاش میکنم.
این همه براتون نوشتم که فقط یک چیز رو به شما بگم : اگه شمام الان تو پوزیشن گذشته منید ، هیچ وقت تصمیمی که من گرفتم رو نگیرید ، هیچ وقت خود حقیقیتون رو فدای پذیرفته شدن توسط دیگران نکنید ؛ درسته من الان دیگه مثل قبل شناخته شده نیستم و روبه فراموشیم ولی خودمم و این از هر چیز دیگه ای ارزش مند تره.
کامنت 👇
شرایط توی مدرسه هم تفاوتی نداشت ، همه یه طرف ، من یه طرف ، تو تیم کشی ها آخرین نفری بودم که دوست داشتن انتخاب کنن، شیش سال ابتدایی همینجوری گذشت تا اینکه وارد متوسطه اول شدم ، همه چی بهتر شد ؟ نه😂
کلا به این نتیجه رسیدم که تایپیک شخصیتی من مورد پسند هیچ کس نیست ، نه هم سن و سالام و نه بزرگ تر ها ، همونجا یه تصمیم گرفتم ، تصمیمی که تاثیرات خیلی زیادی گذاشت ! چی بود ؟ تبدیل خودم به یک فرد چند شخصیتی و مقبول از نظر افراد صاحب قدرت و نفوذ تو شهرستانی که توش زندگی میکنیم(میدونم الان یه عده میام میگن ک*&ص شعر نگو ولی جز حقیقت نیست ) ، درواقع اینجوری میخواستم مشکل کمبود توجهی که از سمت هم سن و سالام و خانواده داشتم رو جبران کنم و موفق هم شدم
به یکسال چنان شخصیت های جدیدم مورد پسند هر یک از مسئولین شهرستان شد که دیگه منو نه با اسم بابام بلکه با اسم خودم میشناختن ؛ توی این یکسال خبرنگار شدم ، مجری شدم ، گوینده رادیو شدم ، فعال حقوق دانش آموزان شدم ( میدونم فک میکنین چرته ولی وجود داره ) مطالبه گر شدم به همین سن ، میدونم خنده داره ولی کاملا واقعیه و کلیی شخصیت جدید
به سال نهم که رسیدم دیگه نه فقط مسئولین بلکه دیگه یه بخشی از مردم شهرستان و اکثریت دانش آموز ها هم منو میشناختن ، میدونی خیلی لذت بخش بود ، بلاخره تونسته بودم خلاء توجه رو پر کنم ، حالا دیگه کسی که به دید حسرت به همکلاسی هاش نگاه میکرد من نبودم ، اونا بودن ، من به عنوان یه دانش آموزش تبدیل به یه چهره فعال رسانه و مطالبه گری دانش آموزان تبدیل شده بودم و حالا دیگه اکثریت مسئولین منو میشناختن ، ولی به چه قیمت ؟
به قیمت نابود کردن شخصیت حقیقی خودم، سه سال تمام خودم رو پشت هزاران نقاب مختلف که برای هزاران فرد مختلف ساخته بودم پنهان کردم ، ولی ارزشش رو داشت ؟
قطعا نه ، من خودم رو نابود کردم برای به دست آوردن چیزی که از خودم بی ارزش تر بود ، توجه!! حالا دیگه متوسطه دومم ، هنوزم ادامه میدم ؟ راستش نه مثل قبل ، فقط یک سری از مسئولیت هایی که دوره ای هست مثلا سه ساله یا دو ساله هنوز گردنمه که اونام تموم شه دیگه کلا ول میکنم ، چسبیدم به خودم ، به شخصیت واقعیم ، به کسی که واقعا هستم و باید باشم و براش تلاش میکنم.
این همه براتون نوشتم که فقط یک چیز رو به شما بگم : اگه شمام الان تو پوزیشن گذشته منید ، هیچ وقت تصمیمی که من گرفتم رو نگیرید ، هیچ وقت خود حقیقیتون رو فدای پذیرفته شدن توسط دیگران نکنید ؛ درسته من الان دیگه مثل قبل شناخته شده نیستم و روبه فراموشیم ولی خودمم و این از هر چیز دیگه ای ارزش مند تره.
کامنت 👇
۱.۵k
۱۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.