فیک جونگکوک:زیرزمین
فیک جونگکوک:زیرزمین
part⁴⁵
ویو ا.ت
جونگکوک خیلی عصبی بود
بهم گفت که برم ولی به حرفش گوش نکردم
رفتم توی کلاس پیش اون ۳تا پسری که کتک خوردن
دست یکیشون رو گرفتم که یکی از اون پسرا دستمو گرفت کشوند طرف خودش گفت...
'داری چیکار میکنی توی کارای ما دخالت نکن(عصبی)
+میدونید اگه مدیر بفهمه چیکار میکنه؟(اخم)
'به کسی هیچی نمیگی فهمیدی؟(عصبی)
+چرا نگم هااا؟همه ی اون کتک کاری قلدری ها کار شما بوده نه؟(اخم)
_تهیونگ دستشو ول کن
'ببین دختر کوچولو اگه بفهممم به کسی چیزی گفتی حسابتو میرسم(اخم و عصبی)
(تهیونگ دست ا.ت رو ول میکنه ا.ت میره کمک اون ۳تا پسر و از کلاس میرن بیرون)
ویو جونگکوک
نمی خواست ا.ت بفهمه که قلدری میکنم
حالا چیکار کنم وای چرا اینقدر به موقع امدی ا.ت
؛جونگکوک این دختره کیه؟
&اره راست میگه دختره کیه چرا طرفشون گرفتی؟
_همه چیو براتون میگم
(جونگکوک همه چیو از اون زیرزمین تا الان میگه)
(علامت جیمین")
"پس ازش خوشت امده؟
_اره خیلی دوسش دارم مامان میگه اون مثل خواهرته ولی اون برای من عشق اولمه
'مامانت میدونه دوست داری؟
_نه
"باید به دختره بگی دوستش داری
_دارم تمام سعیمو میکنم که بهش بگم اما نمی تونم
(علامت شوگا،)
،به وقتش بهش بگو
(زنگ میخوره)
ویو ا.ت
از دست جونگکوک خیلی عصبانی بودم
به نامرا،اینها،جوکیونگ چیزی نگفتم باید چیکار کنم
رفتیم سرکلاس دیدم که با اون ۶تا پسره دیگه توی یه کلاسم
تاحالا دقت نکرده بودم که با اونا توی یه کلاس درس میخونم
زنگ آخر مدرسه
ویو ا.ت
زنگ خورد وسایلم رو جمع کردم رفتم خونه رفتن توی اتاقم لباسمو عوض کردم(اسلاید۲لباس ا.ت توی خونه)
مامانم میزو چیده بود جونگکوک ام از اتاقش آمد بیرون رفتیم شروع به غذا خوردن کردیم که مامانم گفت...
^امروز خانم لی آمد
+خانم لی؟اون دیگه کیه؟
^۵تا خونه اون ور تر خونشه
_خب برا چی امد؟
^مثل اینکه آمروز پسرشو توی مدرسه با دوتا از دوستاش کتک زدن
(غذا توی گلویه جونگکوک گیر میکنه سرفه میکنه)
^جونگکوک پسرم خوبی؟
_اره...حالم خوبه
+اع..اونا اینجا زندگی میکنن؟
^اره
(ا.ت نگاه به جونگکوک میکنه ویه پوزخند بهش میزنه)
+خب کیا بودن؟
^میگه نمی دونه آما فردا میره مدرسه خیلی دلم میخواد این قلدر مدرسه رو بزنم آخه اینا مادر پدر ندارن که ادب شون کنه
+مامان اگه بجه ای خودت قلدری کنه چیکار میکنی؟(پوزخند و بعد یه نگاه به جونگکوک میکنه)
^اگه بجه ای من اینکارو کنه دیگه اون بجه ای من نیست و دیگه مادر نداره و از خونم میندازمش بیرون
_آخه چرا؟
^حق کسای که قلدری کن همینه پدر و مادرشون باید اینکا رو کنند جونگکوک از این به بعد باید همیشه حواست به ا.ت باشه فهمیدی؟
part⁴⁵
ویو ا.ت
جونگکوک خیلی عصبی بود
بهم گفت که برم ولی به حرفش گوش نکردم
رفتم توی کلاس پیش اون ۳تا پسری که کتک خوردن
دست یکیشون رو گرفتم که یکی از اون پسرا دستمو گرفت کشوند طرف خودش گفت...
'داری چیکار میکنی توی کارای ما دخالت نکن(عصبی)
+میدونید اگه مدیر بفهمه چیکار میکنه؟(اخم)
'به کسی هیچی نمیگی فهمیدی؟(عصبی)
+چرا نگم هااا؟همه ی اون کتک کاری قلدری ها کار شما بوده نه؟(اخم)
_تهیونگ دستشو ول کن
'ببین دختر کوچولو اگه بفهممم به کسی چیزی گفتی حسابتو میرسم(اخم و عصبی)
(تهیونگ دست ا.ت رو ول میکنه ا.ت میره کمک اون ۳تا پسر و از کلاس میرن بیرون)
ویو جونگکوک
نمی خواست ا.ت بفهمه که قلدری میکنم
حالا چیکار کنم وای چرا اینقدر به موقع امدی ا.ت
؛جونگکوک این دختره کیه؟
&اره راست میگه دختره کیه چرا طرفشون گرفتی؟
_همه چیو براتون میگم
(جونگکوک همه چیو از اون زیرزمین تا الان میگه)
(علامت جیمین")
"پس ازش خوشت امده؟
_اره خیلی دوسش دارم مامان میگه اون مثل خواهرته ولی اون برای من عشق اولمه
'مامانت میدونه دوست داری؟
_نه
"باید به دختره بگی دوستش داری
_دارم تمام سعیمو میکنم که بهش بگم اما نمی تونم
(علامت شوگا،)
،به وقتش بهش بگو
(زنگ میخوره)
ویو ا.ت
از دست جونگکوک خیلی عصبانی بودم
به نامرا،اینها،جوکیونگ چیزی نگفتم باید چیکار کنم
رفتیم سرکلاس دیدم که با اون ۶تا پسره دیگه توی یه کلاسم
تاحالا دقت نکرده بودم که با اونا توی یه کلاس درس میخونم
زنگ آخر مدرسه
ویو ا.ت
زنگ خورد وسایلم رو جمع کردم رفتم خونه رفتن توی اتاقم لباسمو عوض کردم(اسلاید۲لباس ا.ت توی خونه)
مامانم میزو چیده بود جونگکوک ام از اتاقش آمد بیرون رفتیم شروع به غذا خوردن کردیم که مامانم گفت...
^امروز خانم لی آمد
+خانم لی؟اون دیگه کیه؟
^۵تا خونه اون ور تر خونشه
_خب برا چی امد؟
^مثل اینکه آمروز پسرشو توی مدرسه با دوتا از دوستاش کتک زدن
(غذا توی گلویه جونگکوک گیر میکنه سرفه میکنه)
^جونگکوک پسرم خوبی؟
_اره...حالم خوبه
+اع..اونا اینجا زندگی میکنن؟
^اره
(ا.ت نگاه به جونگکوک میکنه ویه پوزخند بهش میزنه)
+خب کیا بودن؟
^میگه نمی دونه آما فردا میره مدرسه خیلی دلم میخواد این قلدر مدرسه رو بزنم آخه اینا مادر پدر ندارن که ادب شون کنه
+مامان اگه بجه ای خودت قلدری کنه چیکار میکنی؟(پوزخند و بعد یه نگاه به جونگکوک میکنه)
^اگه بجه ای من اینکارو کنه دیگه اون بجه ای من نیست و دیگه مادر نداره و از خونم میندازمش بیرون
_آخه چرا؟
^حق کسای که قلدری کن همینه پدر و مادرشون باید اینکا رو کنند جونگکوک از این به بعد باید همیشه حواست به ا.ت باشه فهمیدی؟
۷.۳k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.