"پروانه خونی من"
"پروانه خونی من"
پارت 36
اما هنوز به یچیزی شک دارمـ...
اینکه هنوزم دوستم داره یا نه؟..
اگر دوستم نداشته باشه حتما نمیومد پیشم و پیش جونگ سو میموند.
اما اگر دوستم نداشته باشه چی؟و فقط به عنوان دوست اومده باشه پیشم..
نمیدونم دیگه اما نمیخوام طول بکشه اون دیگه باید مال خودم بشه.مال خودم...
/ویو ا/ت چند روز بعد ساعت 10:00/
دیشب چون کارام زیاد بوود دیر خوابیدم برای همین امروز ساعت 10 بیدار شدم... یکم توی جام جابه جا شدمو بالاخره ببند شدم از جام هنوزم خوابم میومد.
پاشدم از روی تخت رفتم سمت دستشویی اب سردو باز کردم و صورتمو شستم مسواکمو زدم اومدم بیرون دستو صورتمو خشک کردمو رفتم سمت حموم ی دوش 15 مینی گرفتمو اومدم بیرون خودمو خشک کردمو لباسامو پوشیدم.
یکم سرو صدا بود پایین اما اهمیتی ندادم سرم درد میکرد رفتم از توی یکی کشو ها قرص سردرد برداشتمو ی لیوان اب هم ریختم برای خودمو قرص رو خوردم...
ی ده دقه بعد اروم شدم هنوزم سروصدا بود کنجکاو شدم و رفتم پایین که ببینم چیشده.
از اتاقم اومدم بیرونو رفتم سمت پله ها
از پله ها اروم رفتم پایین که دیدم جونگکوک اومده و قراره جشن بگیرن و کلی مهمون اون پایین بود سریع برگشتم بالا...
یعنی چی؟یعنی قراره جشن بگیرن؟وایی نه من حوصله جشن ندارممم.
چقد مهمون اون پایین بود..اون دختر کی بود که خودشو هی میچسبوند به جونگکوک؟اه به من چه؟
حتما دوست دخترش بوده..اما چرا جونگکوک سعی داشت ازش جدا شه پس؟
نمیدونم..هعییی
واقعا الان حال مهمون داری رو ندارم و الاناست که میان صدام میکنن پس برم ی لباس خوب بپوشم.
ی لباس پوشیدم که یقش باز بود و چاک سینم معلوم بود یکم.کوتاهم بود.جذب هم بود.درست از این لباسا خوشم نمیاد اما نیمدونم چرا پوشیدم
ادامه دارد...
پارت 36
اما هنوز به یچیزی شک دارمـ...
اینکه هنوزم دوستم داره یا نه؟..
اگر دوستم نداشته باشه حتما نمیومد پیشم و پیش جونگ سو میموند.
اما اگر دوستم نداشته باشه چی؟و فقط به عنوان دوست اومده باشه پیشم..
نمیدونم دیگه اما نمیخوام طول بکشه اون دیگه باید مال خودم بشه.مال خودم...
/ویو ا/ت چند روز بعد ساعت 10:00/
دیشب چون کارام زیاد بوود دیر خوابیدم برای همین امروز ساعت 10 بیدار شدم... یکم توی جام جابه جا شدمو بالاخره ببند شدم از جام هنوزم خوابم میومد.
پاشدم از روی تخت رفتم سمت دستشویی اب سردو باز کردم و صورتمو شستم مسواکمو زدم اومدم بیرون دستو صورتمو خشک کردمو رفتم سمت حموم ی دوش 15 مینی گرفتمو اومدم بیرون خودمو خشک کردمو لباسامو پوشیدم.
یکم سرو صدا بود پایین اما اهمیتی ندادم سرم درد میکرد رفتم از توی یکی کشو ها قرص سردرد برداشتمو ی لیوان اب هم ریختم برای خودمو قرص رو خوردم...
ی ده دقه بعد اروم شدم هنوزم سروصدا بود کنجکاو شدم و رفتم پایین که ببینم چیشده.
از اتاقم اومدم بیرونو رفتم سمت پله ها
از پله ها اروم رفتم پایین که دیدم جونگکوک اومده و قراره جشن بگیرن و کلی مهمون اون پایین بود سریع برگشتم بالا...
یعنی چی؟یعنی قراره جشن بگیرن؟وایی نه من حوصله جشن ندارممم.
چقد مهمون اون پایین بود..اون دختر کی بود که خودشو هی میچسبوند به جونگکوک؟اه به من چه؟
حتما دوست دخترش بوده..اما چرا جونگکوک سعی داشت ازش جدا شه پس؟
نمیدونم..هعییی
واقعا الان حال مهمون داری رو ندارم و الاناست که میان صدام میکنن پس برم ی لباس خوب بپوشم.
ی لباس پوشیدم که یقش باز بود و چاک سینم معلوم بود یکم.کوتاهم بود.جذب هم بود.درست از این لباسا خوشم نمیاد اما نیمدونم چرا پوشیدم
ادامه دارد...
۳۰۰
۲۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.