پارت 11(مافیای نجات من)
پارت 11(مافیای نجات من)
ویو کوک
رفتم از خونه ی تهیونگ بیرون و به ا.ت زنگ زدم
ا.ت: الو (بی حس)
کوک: الو سلام ا.ت خوبی؟
ا.ت: اره خوبم (بی حس)
کوک: چیزی شده مطمئنی که خوبی؟
ا.ت: نهههه خوب نیستم اصلا خوب نیستم (گریه)
کوک: چ.. چی شده؟(نگران)
ا.ت: دوستم برای همیشه رفت و منم دیگه تنهام (گریه)
کوک: اشکال نداره میام دنبالت اماده باش
ا.ت: نه نمیخواد
کوک: زود اماده شو چند دقیقه ی دیگه میرسم
ا.ت: ب.. با.. باشه(بغض)
پیش خودم گفتم این فرصت خوبیه که بهش اعتراف کنم پس رفتم و وسایل و خریدم رفتم خونه ی ا.ت و بهش گفتم که بیاد پایین وسایل هم پشت ماشین قایم کردم که نبینه.
ویو ا.ت
بعد از یه مدت تازه تازه خالی بودن خونه رو حس کردم تنها بودم و هیچ صدایی نمیومد بغضم گرفته بود که جونگ کوک زنگ زد (مکالمه رو میدنین دیگه ننوشتم)
منم رفتم اماده شدم با زنگ دومش رفتم پایین و سوار ماشین شدم تا منو دید اروم اومد سمتم و بغلم کرد و دستاش روی سرم بود و با یکی از دستاش داست سرم رو ناز میکرد و بوسه ای به سرم زد............
**ادامه دار**
ویو کوک
رفتم از خونه ی تهیونگ بیرون و به ا.ت زنگ زدم
ا.ت: الو (بی حس)
کوک: الو سلام ا.ت خوبی؟
ا.ت: اره خوبم (بی حس)
کوک: چیزی شده مطمئنی که خوبی؟
ا.ت: نهههه خوب نیستم اصلا خوب نیستم (گریه)
کوک: چ.. چی شده؟(نگران)
ا.ت: دوستم برای همیشه رفت و منم دیگه تنهام (گریه)
کوک: اشکال نداره میام دنبالت اماده باش
ا.ت: نه نمیخواد
کوک: زود اماده شو چند دقیقه ی دیگه میرسم
ا.ت: ب.. با.. باشه(بغض)
پیش خودم گفتم این فرصت خوبیه که بهش اعتراف کنم پس رفتم و وسایل و خریدم رفتم خونه ی ا.ت و بهش گفتم که بیاد پایین وسایل هم پشت ماشین قایم کردم که نبینه.
ویو ا.ت
بعد از یه مدت تازه تازه خالی بودن خونه رو حس کردم تنها بودم و هیچ صدایی نمیومد بغضم گرفته بود که جونگ کوک زنگ زد (مکالمه رو میدنین دیگه ننوشتم)
منم رفتم اماده شدم با زنگ دومش رفتم پایین و سوار ماشین شدم تا منو دید اروم اومد سمتم و بغلم کرد و دستاش روی سرم بود و با یکی از دستاش داست سرم رو ناز میکرد و بوسه ای به سرم زد............
**ادامه دار**
۳۴۳
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.