ʚتک پارتی تهیونگ ɞ
❦بخاطر 160 تایمون تک پارتی از تهیونگ گذاشتم❦
با وی همکلاسی
اون تو کلاس خیلی بچه ی مثبت و درسخونیه
بازم با این حال دوسش داری و میخای باهاش قرار بزاری امروز دلو زدی ب دریا و میخای بهش بگی ک دوسش داری
کلاس تموم شد
همه در حال خارج شدن بودن
وی آخرین نفر وسایلشو جمع کرد ک بره صبر کردی تا کلاس خالی بشع
در حالی ک میخاست از در خارج بشه دستشو گرفتی و کشیدیش سمت خودت با تعجب زیاد بهت نگاه میکنه
در حالی قلبت داره از سینت در میاد و صدات میلرزه چشم تو چشم لب میزنی:من ازت خوشممیاد....
با تعجب بهت نگاه میکنه و بعد فیسشو تغییر میده و با لحن ترسناکی میگه:عزیزم تو درد رو انتخاب کردی.... تو هیچی ازم نمیدونی جز اسمم...خیلی منتظرت بودم...خوش اومدی(:
میترسی و آروم ب سمت عقب برمیگردی ک ب دیوار میخوری
وی خونسرد لباسشو درست میکنه و در کلاس و قفل میکنه و آروم میاد سمتت
نفست تو سینه حبسشده ک نزدیک میشه بهت و پالتوشو در میاره و فکت رو میگیره تو دستشو ی فشار کمی میده
لبش رو نزدیک لبت میاره....گرمای لباشو حس میکنی ک محکم میبوستت و نوازشت میکنه
آروم از صورتت میاد پایین و گردنتو مارک دار میکنه
درد دارع...ک هی ب کمرش چنگ میزنی ک ولت کنه اما حریفش نیستی
سریع بلندت میکنه و میزارتت رو میز
لباساشو سریع درمیاره
و لباس های تورو هم تو تنت جر میده
کمربندش رو دست میگیره و میگه:دختر کوچولو...باید ب اربابت سرویس بدی(:
با وی همکلاسی
اون تو کلاس خیلی بچه ی مثبت و درسخونیه
بازم با این حال دوسش داری و میخای باهاش قرار بزاری امروز دلو زدی ب دریا و میخای بهش بگی ک دوسش داری
کلاس تموم شد
همه در حال خارج شدن بودن
وی آخرین نفر وسایلشو جمع کرد ک بره صبر کردی تا کلاس خالی بشع
در حالی ک میخاست از در خارج بشه دستشو گرفتی و کشیدیش سمت خودت با تعجب زیاد بهت نگاه میکنه
در حالی قلبت داره از سینت در میاد و صدات میلرزه چشم تو چشم لب میزنی:من ازت خوشممیاد....
با تعجب بهت نگاه میکنه و بعد فیسشو تغییر میده و با لحن ترسناکی میگه:عزیزم تو درد رو انتخاب کردی.... تو هیچی ازم نمیدونی جز اسمم...خیلی منتظرت بودم...خوش اومدی(:
میترسی و آروم ب سمت عقب برمیگردی ک ب دیوار میخوری
وی خونسرد لباسشو درست میکنه و در کلاس و قفل میکنه و آروم میاد سمتت
نفست تو سینه حبسشده ک نزدیک میشه بهت و پالتوشو در میاره و فکت رو میگیره تو دستشو ی فشار کمی میده
لبش رو نزدیک لبت میاره....گرمای لباشو حس میکنی ک محکم میبوستت و نوازشت میکنه
آروم از صورتت میاد پایین و گردنتو مارک دار میکنه
درد دارع...ک هی ب کمرش چنگ میزنی ک ولت کنه اما حریفش نیستی
سریع بلندت میکنه و میزارتت رو میز
لباساشو سریع درمیاره
و لباس های تورو هم تو تنت جر میده
کمربندش رو دست میگیره و میگه:دختر کوچولو...باید ب اربابت سرویس بدی(:
۱۷.۹k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.