یک روز هایی هست که
یک روز هایی هست که
دوست داری تمام نشوند.
جوری پر رنگشان کنی و زیرشان خط بکشی
که هیچ نکته ای از دستت در نرود.
ریز به ریزش را حفظ کنی ،
بگذاری در طاقچه ی دلت ؛
هر روز گردش را بگیری ،
آب و دانه بدهی ،
قربان صدقه اش بروی و
بگویی خاطره جان حواسم ،
به قد و بالایت هست ها.
کمرنگ نشوی .. از دست نروی ..
نمیری ... اگر نفسی هست،
بسته به قد و قامتِ توست
وگرنه این زندگی،
بی عشق به صبح هم نمیکشد ...
دوست داری تمام نشوند.
جوری پر رنگشان کنی و زیرشان خط بکشی
که هیچ نکته ای از دستت در نرود.
ریز به ریزش را حفظ کنی ،
بگذاری در طاقچه ی دلت ؛
هر روز گردش را بگیری ،
آب و دانه بدهی ،
قربان صدقه اش بروی و
بگویی خاطره جان حواسم ،
به قد و بالایت هست ها.
کمرنگ نشوی .. از دست نروی ..
نمیری ... اگر نفسی هست،
بسته به قد و قامتِ توست
وگرنه این زندگی،
بی عشق به صبح هم نمیکشد ...
۴.۸k
۱۹ آذر ۱۴۰۳