sweet sin
sweet sin
P²(بازی سرنوشت ساز)
پس از رفتن جونگکوک دقایقی به بوم خیره شد و از جاش بلند شد و سمت بوم رفت و پارچه رو کمی کنار زد و چهره زیبایی که کشیده بود رو دید.. میتونست بگه یکی از بهترین چهره هایی بود که دیده بود و جونگکوک هم بدون هیچ نقصی اونو کشیده بود.. با صدای جونگکوک دستپاچه شد و پارچه رو روش کشید و به جاش برگشت و جونگکوک وارد پذیرایی شد
_ جیمینا اگه خواستی تلویزیون رو باز کن و فیلم انتخاب کن منم تا ۱۰ دقیقه میام
_ با..باشه
جونگکوک ابرویی بالا انداخت و به آشپزخونه برگشت و جیمین هم به کنترل خیره شد و بعد تلویزیون رو روشن کرد و دنبال فیلم مناسبی گشت..
ذهنش هنوزم درگیر طرحی بود که جونگکوک کشیده بود..
بی حوصله تلویزون رو بست و با دیدن جونگکوک لبخندی زد
_ مسمومم نکنی بچه؟
_ یاااا.. جیمینا چرا اینجور میگی؟
_ باشه باشه.. ناراحت نشو شوخی کردم بیا بشین بخوریم
جونگکوک غذارو روی میز گذاشت و کنار جیمین نشست و شروع کردن به خوردن
_ اون طرحی که کشیدی..
_ مگه نمیبینی روش پارچه کشیدم؟؟؟ چرا رفتی نگاه کردی
_ اون کیه؟
_ اول جواب سوالمو بده
_ کنجکاو شدم.. همین.
جونگکوک آهی کشید و جواب داد:
_ راستش.. نمیدونم کیه!
_ ولی خیلی زیباس
_ فقط برای چند ثانیه دیدمش ولی.. حق داری خیلی زیبا بود.
_ نکنه عاشقش شدی؟
_ یااا من گرایشی به پسرا ندارم جیمینا خودت میدونی
_ جونگکوکا عشق مگه به جنسیته؟
_ میدونم نیست.. ولی من گرایشی ندارم.. فقط گفتم زیباس، چون من کشیدمش
جیمین بلند خندید
_ راس میگی جونگکوکا.. خیلی قشنگ کشیدیش.
_ میدونم.
_ خیلی پررویی بچه
هردو دوباره خندیدن و به خوردن غذاشون ادامه دادن
_ نظرت چیه امشب بریم شهربازی؟
_ تو که بزرگ بودی.. میخای بریم شهربازی بچه جیمین؟
جیمین با حرص جواب داد:
_ تو میترسی که تو مسابقات بهم ببازی بچه
_ من از هیچی نمیترسم.. اصلا بیا باهم شرط ببندیم.
_ موافقم. مثلا اگه تو ببازی قراره بری عضو بزرگترین مافیا سئول بشی.
_ شوخیت گرفته؟ اصلا به من میخوره عضو مافیا بشم؟
_ دیگه من نمیدونم!
_ باشه قبول.. ولی به شرطی که توهم بیای و تنهام نزاری
_ پوففف.. باشه قبول.
_ خب اگه تو ببازی..وسط نوازندگان میرقصی
_ چییی؟ نه نه نکن جونگکوکا.. من خجالتیم بین اون همه آدم برقصم؟
_ بلکه تو بردی..
_ راس میگی.. حتما تو میبازی
_ میبینیم آقای پارک..
_ دستت دردنکنه غذا خوشمزه بود.. حالا برو آماده شو بریم شهربازی.
_ باشه.
P²(بازی سرنوشت ساز)
پس از رفتن جونگکوک دقایقی به بوم خیره شد و از جاش بلند شد و سمت بوم رفت و پارچه رو کمی کنار زد و چهره زیبایی که کشیده بود رو دید.. میتونست بگه یکی از بهترین چهره هایی بود که دیده بود و جونگکوک هم بدون هیچ نقصی اونو کشیده بود.. با صدای جونگکوک دستپاچه شد و پارچه رو روش کشید و به جاش برگشت و جونگکوک وارد پذیرایی شد
_ جیمینا اگه خواستی تلویزیون رو باز کن و فیلم انتخاب کن منم تا ۱۰ دقیقه میام
_ با..باشه
جونگکوک ابرویی بالا انداخت و به آشپزخونه برگشت و جیمین هم به کنترل خیره شد و بعد تلویزیون رو روشن کرد و دنبال فیلم مناسبی گشت..
ذهنش هنوزم درگیر طرحی بود که جونگکوک کشیده بود..
بی حوصله تلویزون رو بست و با دیدن جونگکوک لبخندی زد
_ مسمومم نکنی بچه؟
_ یاااا.. جیمینا چرا اینجور میگی؟
_ باشه باشه.. ناراحت نشو شوخی کردم بیا بشین بخوریم
جونگکوک غذارو روی میز گذاشت و کنار جیمین نشست و شروع کردن به خوردن
_ اون طرحی که کشیدی..
_ مگه نمیبینی روش پارچه کشیدم؟؟؟ چرا رفتی نگاه کردی
_ اون کیه؟
_ اول جواب سوالمو بده
_ کنجکاو شدم.. همین.
جونگکوک آهی کشید و جواب داد:
_ راستش.. نمیدونم کیه!
_ ولی خیلی زیباس
_ فقط برای چند ثانیه دیدمش ولی.. حق داری خیلی زیبا بود.
_ نکنه عاشقش شدی؟
_ یااا من گرایشی به پسرا ندارم جیمینا خودت میدونی
_ جونگکوکا عشق مگه به جنسیته؟
_ میدونم نیست.. ولی من گرایشی ندارم.. فقط گفتم زیباس، چون من کشیدمش
جیمین بلند خندید
_ راس میگی جونگکوکا.. خیلی قشنگ کشیدیش.
_ میدونم.
_ خیلی پررویی بچه
هردو دوباره خندیدن و به خوردن غذاشون ادامه دادن
_ نظرت چیه امشب بریم شهربازی؟
_ تو که بزرگ بودی.. میخای بریم شهربازی بچه جیمین؟
جیمین با حرص جواب داد:
_ تو میترسی که تو مسابقات بهم ببازی بچه
_ من از هیچی نمیترسم.. اصلا بیا باهم شرط ببندیم.
_ موافقم. مثلا اگه تو ببازی قراره بری عضو بزرگترین مافیا سئول بشی.
_ شوخیت گرفته؟ اصلا به من میخوره عضو مافیا بشم؟
_ دیگه من نمیدونم!
_ باشه قبول.. ولی به شرطی که توهم بیای و تنهام نزاری
_ پوففف.. باشه قبول.
_ خب اگه تو ببازی..وسط نوازندگان میرقصی
_ چییی؟ نه نه نکن جونگکوکا.. من خجالتیم بین اون همه آدم برقصم؟
_ بلکه تو بردی..
_ راس میگی.. حتما تو میبازی
_ میبینیم آقای پارک..
_ دستت دردنکنه غذا خوشمزه بود.. حالا برو آماده شو بریم شهربازی.
_ باشه.
۱۸.۹k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.