پارت ۱۲
پارت ۱۲
گذاشتمش رو تخت ک بیدار شد
+ چرا بیدارم نکردی لازم نبود اون همه پله رو بغلم کنی اونم با این همه وزن
_ اولن مگه چقد وزن داری. ی ریزه چقد میتونه سنگین باشه ؟ بعدم انقد ناز خوابیده بودی دلم نیومد بیدارت کنم
+ خجالتم نده
_ حقیقتو گفتم .. دیگ میرم بخابم توام بخاب …روز مزخرفی بود میخام زود تر بهش پایان بدم
+ باشه برو شبت بخیر
_ شب توام بخیر
ویو ات
بعد از اینکه جیمین از اتاق رف بیرون چشامو بستم و ب امروز فک میکردم ک کم کم خابم برد
« ۹ساعت بعد » ساعت ۹:۱۵ صبح
چشامو باز کردم … نگاهمو دادم ب پنجره و به آسمون و درختی ک جلوی خونمون شکوفه زده بود زل زدم … بعد بلند شدم و ب سمت دستشویی رفتم … اومدم نشستم رو تخت و ی گشتی تو گوشیم زدم و از اتاقم خارج شدم جیمین نبود دیشبم چیزی بهم نگفت ک قراره بره بیرون همیشه هم ی شنبه ها خونه میموند … اصن ب من چه
رفتم تو آشپز خونه و شرو کردم ب درست کردم صبحانه … مشغول بودم ک صدای در شد .. دستامو شستم و رفتم و درو باز کردم ک جیمین عصبانی وارد خونه شد و بدون هیچ حرفی رف تو اتاقش و درو محکم کوبید « مامانش نبوده بگه چته چخبرته در کنده شد.»
………
گذاشتمش رو تخت ک بیدار شد
+ چرا بیدارم نکردی لازم نبود اون همه پله رو بغلم کنی اونم با این همه وزن
_ اولن مگه چقد وزن داری. ی ریزه چقد میتونه سنگین باشه ؟ بعدم انقد ناز خوابیده بودی دلم نیومد بیدارت کنم
+ خجالتم نده
_ حقیقتو گفتم .. دیگ میرم بخابم توام بخاب …روز مزخرفی بود میخام زود تر بهش پایان بدم
+ باشه برو شبت بخیر
_ شب توام بخیر
ویو ات
بعد از اینکه جیمین از اتاق رف بیرون چشامو بستم و ب امروز فک میکردم ک کم کم خابم برد
« ۹ساعت بعد » ساعت ۹:۱۵ صبح
چشامو باز کردم … نگاهمو دادم ب پنجره و به آسمون و درختی ک جلوی خونمون شکوفه زده بود زل زدم … بعد بلند شدم و ب سمت دستشویی رفتم … اومدم نشستم رو تخت و ی گشتی تو گوشیم زدم و از اتاقم خارج شدم جیمین نبود دیشبم چیزی بهم نگفت ک قراره بره بیرون همیشه هم ی شنبه ها خونه میموند … اصن ب من چه
رفتم تو آشپز خونه و شرو کردم ب درست کردم صبحانه … مشغول بودم ک صدای در شد .. دستامو شستم و رفتم و درو باز کردم ک جیمین عصبانی وارد خونه شد و بدون هیچ حرفی رف تو اتاقش و درو محکم کوبید « مامانش نبوده بگه چته چخبرته در کنده شد.»
………
۱۱.۵k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.