در نگاهت، لیلی خود پیدا نکردم
در نگاهت، لیلی خود پیدا نکردم
با خجالت، از چشم تو گلایه کردم
ازخود چه بیخود میکند
نگاه تو هی میبرد صبر مرا
مجنونتم ای همنشین لیلی من یکدم ببین حال مرا
از دریا نترسانم که من در قلب تو جان میدهم
دریا بشی زیبای من غرق نگاهت میشوم
مغرور نشو جانان من حالا که دل در دست توست
من که به تو رو میزنم تنها به شوق دیدن توست
دیوانه، مرا به دست کی سپردی
دیوانه رفتی مرا با خود نبردی
این عشق شدزندان من، این درد شد درمان من، رویای تو پایان ندارد
قلبم بلند پرواز شد، ازچشم تو آغاز شد، ترسی ازین طوفان ندارد
با خجالت، از چشم تو گلایه کردم
ازخود چه بیخود میکند
نگاه تو هی میبرد صبر مرا
مجنونتم ای همنشین لیلی من یکدم ببین حال مرا
از دریا نترسانم که من در قلب تو جان میدهم
دریا بشی زیبای من غرق نگاهت میشوم
مغرور نشو جانان من حالا که دل در دست توست
من که به تو رو میزنم تنها به شوق دیدن توست
دیوانه، مرا به دست کی سپردی
دیوانه رفتی مرا با خود نبردی
این عشق شدزندان من، این درد شد درمان من، رویای تو پایان ندارد
قلبم بلند پرواز شد، ازچشم تو آغاز شد، ترسی ازین طوفان ندارد
۴.۳k
۰۵ آذر ۱۳۹۷