My idol
My idol
P8
ات: الو
مامان ات: سلام عزیزم کجایی
ات: چیز مامان خونه ی یکی از دوستامم
مامان ات: خوب دخترم چرا خبر ندادی
ات: ببخشید . مامان من یه کار مهم دارم بعدا برات زنگ میزنم
مامان ات: باشه دخترم خدافظ
ات: خدافظ مامان
تهیونگ: خوب خوب پاشو بیا اینجا ببینم
ات : بابا ول کن دیگه تازه قرار بود بریم پیش مامان و بابام
تهیونگ : اوفف باشه
ات: خوب تو برو من حاضر نیشم میام
تهیونگ: وایی ات تو همین الانشم جلو من لختی بعد به من میگی برو پایین من لباس عوض کنم
ات: شت اره خوب ولش . آخه خجالت میکشم
تهیونگ: خجالت از من مثلا من دوست پسرتم
ات: اوفففف باشه
پرش به زمانیکه سوار ماشین شدن
ویو ات
اهنگ rainy days و پلی کردم و شروع کردیم گوش کردن و همراهش خوندن که وسطای اهنگ تهیونگ دستش و گذاشت روی پام
ات: دستت و وردار
تهیونگ: وای ات چته
ات: خودمم نمی دونم ولی ازت خجالت میکشم
یهو ماشین و زد بغل و پیاده شد و آمد در ماشین و باز کرد و گفت
تهیونگ : پیاده شو
ات: چرا
تهیونگ: گفتم پیاده شو
ات: باشه
پیاده شدم در عقب و باز کرد و انداختم رو صندلی عقب خودشم آمد و شروع کرد بوسیدن لبم و دست زدن به اعضای بدنم ( اهم اهم 🗿📿)
ات با گریه : تهیونگ نکن
تهیونگ دست از کار کشید و گفت
تهیونگ: چرا گریه میکنی
ات با گریه شدید تر: ولش کن
تهیونگ در عقب و بست و منو نشوند رو پاش دستاشم دور کمرم بود
تهیونگ: بگو چیشده
ات با گریه: وقتی بچه بودم از مامانم پول گرفته بودم که برم برای خودم بستنی بخرم ولی همونجا مغازه دار بهم تجاوز کرد منم از اون موقع به بعد از مردا خیلی میترسم
تهیونگ سرمو بوس کرد و گفت
تهیونگ: ببخشید عشقم خبر نداشتم نمی خواستم ناراحتت کنم
ات: نه بابا اشکال نداره
ات: تهیونگ بریم
تهیونگ: اکی
راه افتادیم و رسیدیم خونه مامانم و بابام ( بچها از اینجا به بعد برای اعضا علا میزاریم ات=- تهیونگ=+ مامان ات=× بابا ات= *)
_: سلام مامانن جون سلام بابا
*: سلام دخترم
×:سلام عزیزدلم
+: سلام
*:دخترم ایشون و معرفی نمیکنی
_: چرا مامان و بابا این تهیونگ دوست پسرم
+: خوشبختم
× *:همچنین
.........
تموم شد امید وارم خوشتون بیاد💛🍋⭐️
P8
ات: الو
مامان ات: سلام عزیزم کجایی
ات: چیز مامان خونه ی یکی از دوستامم
مامان ات: خوب دخترم چرا خبر ندادی
ات: ببخشید . مامان من یه کار مهم دارم بعدا برات زنگ میزنم
مامان ات: باشه دخترم خدافظ
ات: خدافظ مامان
تهیونگ: خوب خوب پاشو بیا اینجا ببینم
ات : بابا ول کن دیگه تازه قرار بود بریم پیش مامان و بابام
تهیونگ : اوفف باشه
ات: خوب تو برو من حاضر نیشم میام
تهیونگ: وایی ات تو همین الانشم جلو من لختی بعد به من میگی برو پایین من لباس عوض کنم
ات: شت اره خوب ولش . آخه خجالت میکشم
تهیونگ: خجالت از من مثلا من دوست پسرتم
ات: اوفففف باشه
پرش به زمانیکه سوار ماشین شدن
ویو ات
اهنگ rainy days و پلی کردم و شروع کردیم گوش کردن و همراهش خوندن که وسطای اهنگ تهیونگ دستش و گذاشت روی پام
ات: دستت و وردار
تهیونگ: وای ات چته
ات: خودمم نمی دونم ولی ازت خجالت میکشم
یهو ماشین و زد بغل و پیاده شد و آمد در ماشین و باز کرد و گفت
تهیونگ : پیاده شو
ات: چرا
تهیونگ: گفتم پیاده شو
ات: باشه
پیاده شدم در عقب و باز کرد و انداختم رو صندلی عقب خودشم آمد و شروع کرد بوسیدن لبم و دست زدن به اعضای بدنم ( اهم اهم 🗿📿)
ات با گریه : تهیونگ نکن
تهیونگ دست از کار کشید و گفت
تهیونگ: چرا گریه میکنی
ات با گریه شدید تر: ولش کن
تهیونگ در عقب و بست و منو نشوند رو پاش دستاشم دور کمرم بود
تهیونگ: بگو چیشده
ات با گریه: وقتی بچه بودم از مامانم پول گرفته بودم که برم برای خودم بستنی بخرم ولی همونجا مغازه دار بهم تجاوز کرد منم از اون موقع به بعد از مردا خیلی میترسم
تهیونگ سرمو بوس کرد و گفت
تهیونگ: ببخشید عشقم خبر نداشتم نمی خواستم ناراحتت کنم
ات: نه بابا اشکال نداره
ات: تهیونگ بریم
تهیونگ: اکی
راه افتادیم و رسیدیم خونه مامانم و بابام ( بچها از اینجا به بعد برای اعضا علا میزاریم ات=- تهیونگ=+ مامان ات=× بابا ات= *)
_: سلام مامانن جون سلام بابا
*: سلام دخترم
×:سلام عزیزدلم
+: سلام
*:دخترم ایشون و معرفی نمیکنی
_: چرا مامان و بابا این تهیونگ دوست پسرم
+: خوشبختم
× *:همچنین
.........
تموم شد امید وارم خوشتون بیاد💛🍋⭐️
۱۶.۹k
۱۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.