درخواستی
#درخواستی
پارت¹
خسته از صحنه ارتکاب جرم برگشته بود سرقت های پی درپی اخیر کلافش کرده بودن سرقت هایی که متعلق به یک نفر بودن منتها سارق به قدری حرفهای بود که هیچ ردی از خودش به جا نمیزاشت تنها چیزی که هر بار تو محل سرقت پیدا میشد کارتی بود که روش نوشته شده
"CATCH ME IF YOU CAN"
"اگر میتونی منو بگیر"
حس تمسخر بهش دست داده بود حسی که مجرم داره بازیش میده پلیس بارها و بارها صحنه جرم رو گشت ولی بی فایده بود دریغ از کوچکترین سر نخی تنها چیزی که پیدا میشد همین کارت بود
وقتی برای استراحت نداشت نه تا وقتی که مجرم داره آزادانه تو خیابونا میگرده فقط لحظه ای که با دستای خودش مجرم رو دستگیر کنه و با چشمای خودش ببینه به سزای اعمالش رسیده میتونست با خیال راحت استراحت کنه ولی تا اون موقع باید به فکر گیر انداختش باشه
قدم هاشو به سمت دفترش کج کرد همین که وارد اداره پلیس شد همه نگاه ها سمتش رفت ابهتی که داشت چشمگیر بود و همچنین مقامی که داشت همه برای ادای احترام تعظیم کردن ولی اون به تکون دادن سرش کفایت کرد
سریع وارد دفترش شد برای اینکه مزاحمتی براش ایجاد نشه درو قفل کرد کلت کمریش رو روی میز گذاشت که روزنامه روی میز توجهشو جلب کرد پشت میزش نشست و شروع به خوندن روزنامه کرد
"بهترین کمیسر و کارآگاه سال ^مین یونگی^ تا کنون نتوانست دزدی که عامل سرقت های اخیر از بانک های شهر سئول بود را دستگیر کند آیا قادر به دستگیری این مجرم ناشناخته میباشد یا همچنان قرار است شاهد سرقت های این مجرم باشیم؟..."
بدون اینکه ادامه روزنامه رو بخونه عصبی روزنامه رو توی دستش مچاله کرد و به گوشه ای پرت کرد تصمیم گرفت برای آخرین بار به صحنه جرم برگرده و خیلی دقیق وجب به وجبش رو برگره تا شاید سرنخی پیدا کنه که از جا انداخته بود
اینار خیلی دقیق دنبال سر نخ بود از اونجایی که همه جا تاریک بود ناچار بود از چراغ قوه استفاده کنه دیگه جایی نمونده بود که نگشته باشه داشت ناامید میشد که چیزی توجهشو جلب کرد...یک تار موی بلند؟تار موی یک خانومه.. ممکن تار موی یکی از کارکنان خانم این بانک باشه یا اینکه..
نه نه غیر ممکنه این کارا از دست یه خانم برنمیاد
تار مو رو توی یکی از کیسه های مخصوص پلیس گذاشت و از اونجا خارج شد همچنان که قدم زنان به سمت اداره برمیگشت با خودش فکر میکرد...
دزد بانک های شهر رو هدف گرفته بود همچنین از همه بانک های شهر دزدی کرده بود جز یکی..
پس میتونست حدس بزنه سرقت بدی قراره کجا اتفاق بیوفته...
ادامه دارد...
پارت¹
خسته از صحنه ارتکاب جرم برگشته بود سرقت های پی درپی اخیر کلافش کرده بودن سرقت هایی که متعلق به یک نفر بودن منتها سارق به قدری حرفهای بود که هیچ ردی از خودش به جا نمیزاشت تنها چیزی که هر بار تو محل سرقت پیدا میشد کارتی بود که روش نوشته شده
"CATCH ME IF YOU CAN"
"اگر میتونی منو بگیر"
حس تمسخر بهش دست داده بود حسی که مجرم داره بازیش میده پلیس بارها و بارها صحنه جرم رو گشت ولی بی فایده بود دریغ از کوچکترین سر نخی تنها چیزی که پیدا میشد همین کارت بود
وقتی برای استراحت نداشت نه تا وقتی که مجرم داره آزادانه تو خیابونا میگرده فقط لحظه ای که با دستای خودش مجرم رو دستگیر کنه و با چشمای خودش ببینه به سزای اعمالش رسیده میتونست با خیال راحت استراحت کنه ولی تا اون موقع باید به فکر گیر انداختش باشه
قدم هاشو به سمت دفترش کج کرد همین که وارد اداره پلیس شد همه نگاه ها سمتش رفت ابهتی که داشت چشمگیر بود و همچنین مقامی که داشت همه برای ادای احترام تعظیم کردن ولی اون به تکون دادن سرش کفایت کرد
سریع وارد دفترش شد برای اینکه مزاحمتی براش ایجاد نشه درو قفل کرد کلت کمریش رو روی میز گذاشت که روزنامه روی میز توجهشو جلب کرد پشت میزش نشست و شروع به خوندن روزنامه کرد
"بهترین کمیسر و کارآگاه سال ^مین یونگی^ تا کنون نتوانست دزدی که عامل سرقت های اخیر از بانک های شهر سئول بود را دستگیر کند آیا قادر به دستگیری این مجرم ناشناخته میباشد یا همچنان قرار است شاهد سرقت های این مجرم باشیم؟..."
بدون اینکه ادامه روزنامه رو بخونه عصبی روزنامه رو توی دستش مچاله کرد و به گوشه ای پرت کرد تصمیم گرفت برای آخرین بار به صحنه جرم برگرده و خیلی دقیق وجب به وجبش رو برگره تا شاید سرنخی پیدا کنه که از جا انداخته بود
اینار خیلی دقیق دنبال سر نخ بود از اونجایی که همه جا تاریک بود ناچار بود از چراغ قوه استفاده کنه دیگه جایی نمونده بود که نگشته باشه داشت ناامید میشد که چیزی توجهشو جلب کرد...یک تار موی بلند؟تار موی یک خانومه.. ممکن تار موی یکی از کارکنان خانم این بانک باشه یا اینکه..
نه نه غیر ممکنه این کارا از دست یه خانم برنمیاد
تار مو رو توی یکی از کیسه های مخصوص پلیس گذاشت و از اونجا خارج شد همچنان که قدم زنان به سمت اداره برمیگشت با خودش فکر میکرد...
دزد بانک های شهر رو هدف گرفته بود همچنین از همه بانک های شهر دزدی کرده بود جز یکی..
پس میتونست حدس بزنه سرقت بدی قراره کجا اتفاق بیوفته...
ادامه دارد...
۱۳.۵k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.