پارت13

پارت13
گوشیو قطع کردم رفتم لباسامو پوشیدم اخ این دختره ی احمق بهم گفت میخواد قبل مرگش درد و دل کنه هااا من نگرفتم چی میکه اومدم پیش این عجوزه
+ددی کجا میری کارمون نصفه موندااا
_ باید برم
+کجاااات)(با لحن لوس)
ــ بیا کنار نرو رو مخم
نزاشتم بیشتر از این حرف بزنه و از خونه زدم بیرون رفتم بیمارستان و با تن بی جون ا.ت مواحه شدم این چه وضعشه چیکار کردی تو اخه بابا گفت رگشو زده و بعدشم بابا رفت کار داشت گفت پیش ا.ت بمونم دوکتر اومد بیرون
_دکتر حالش چطوره
+ همراهش هستید؟
_بعله
+ببینید من از اینکه چرا این کارو کرده کاملا مطلعم ولی ایشون نباید جایی باشه که خاطرات بیاد جلو چشمش باید جایی باشه که همچیو فراموش کنه انگار که تو اون خونه ازیت میشه اینو از حرفای حزیونی بود که تو بیهوشی میگفت اینو من بع پدر بزرگشم گفتم

بچه ها میخوام شرط بزارم خیلی کمه هااا همش. هفت تا کامنت میخوام با چهار تا لایک 🫂🦋🥹🥹