ارباب هوس باز من p8
در باز شد و یه خانم تقریبا ۳۰ ساله با موهای کوتاه وارد شد
آجوما:خوش اومدین خانم سوجین
سوجین: آجوما این باید همون دختر تازه وارده باشه آره؟
آجوما: بله خانم
سوجین: از سلیقه ی کوک تعجب کردم که همچین دختره خشگلی رو آورده اینجا، اسمت چیه؟
ات:ات
سوجین: زانوت چرا زخمه ،، آجوما برو برام باند بیار
آجوما رفت و اورد و به ات گفت بشیه و داشت پای ات رو میبست که جیمین و تهیونگ اومدن
جی و ته: سلام نونا
سوجین : سلام و درد ، سلام و کوفت شما کتکش زدید؟
جیمین: بهتره بگی ما به خاطر ایشون کتک هم خوردیم،، بعد تهیونگ یه دونه زد تو پاش که دیگه ادامه نده...
سوجین: جونگ کوک کجاست؟
تهیونگ: تو اتاقشه
سوجین: شما برای چی اومدید؟
جیمین: اومدیم ات رو ببریم پیش جونگ کوک
سوجین: مگه نمیبینی دارم پاشو میبندم ، نمیخاد ببرین
تهیونگ: اما نونا اونوقت هیونگ عصبانی میشه
سوجین: بعدا خودم بهش میگم،، نمیخاد ببرین
تهیونگ و جیمین به هم نگاه کردن و از در رفتن بیرون
ویو ات
بعد اینکه کارش تموم شد رفتم در اتاق جونگ کوکو زدم و رفتم تو
کوک: مگه نگفتم هر موقع میخوام باید در دسترسم باشی؟(با داد)
ات: مع معذرت میخوام ارباب.... ولی
کوک: ولی نداره بعدا باید تنبیه بشی،، اومد جلو و ات رو با دستاش چسبوند به دیوار
ویو کوک
وقتی چسبوندمش به دیوار با خشم نگاهش میکردم، دختر خیلی خوشگلی بود و بدن بی نقصی داشت نتونستم جلوی هوَسَمو بگیرم و لبمو محکم کوبوندم رو لبش و و حشیانه می بوسیدم
ویو ات
وقتی داشت منو میبوسید طعم خون رو تو دهنم حس کردم (بعد ۲ مین تموم شد)
کوک: گفتم اختیارت دست منه و هرکاری دلم بخواد باهات میکنم ، فردا شب تنبیهت میکنم ..
بعد ات از اتاق اومد بیرون
ویو ات
رفتم تو اتاق و داشتم گریه میکردم دیگه نمیتونستم تحمل کنم ازم سو استفاده بشه،، مطمئنا فردا شب عاقبت خوبی در انتظارم نیست ،، امشب خوب موقعی برای در رفتن از این خراب شده بود............
آجوما:خوش اومدین خانم سوجین
سوجین: آجوما این باید همون دختر تازه وارده باشه آره؟
آجوما: بله خانم
سوجین: از سلیقه ی کوک تعجب کردم که همچین دختره خشگلی رو آورده اینجا، اسمت چیه؟
ات:ات
سوجین: زانوت چرا زخمه ،، آجوما برو برام باند بیار
آجوما رفت و اورد و به ات گفت بشیه و داشت پای ات رو میبست که جیمین و تهیونگ اومدن
جی و ته: سلام نونا
سوجین : سلام و درد ، سلام و کوفت شما کتکش زدید؟
جیمین: بهتره بگی ما به خاطر ایشون کتک هم خوردیم،، بعد تهیونگ یه دونه زد تو پاش که دیگه ادامه نده...
سوجین: جونگ کوک کجاست؟
تهیونگ: تو اتاقشه
سوجین: شما برای چی اومدید؟
جیمین: اومدیم ات رو ببریم پیش جونگ کوک
سوجین: مگه نمیبینی دارم پاشو میبندم ، نمیخاد ببرین
تهیونگ: اما نونا اونوقت هیونگ عصبانی میشه
سوجین: بعدا خودم بهش میگم،، نمیخاد ببرین
تهیونگ و جیمین به هم نگاه کردن و از در رفتن بیرون
ویو ات
بعد اینکه کارش تموم شد رفتم در اتاق جونگ کوکو زدم و رفتم تو
کوک: مگه نگفتم هر موقع میخوام باید در دسترسم باشی؟(با داد)
ات: مع معذرت میخوام ارباب.... ولی
کوک: ولی نداره بعدا باید تنبیه بشی،، اومد جلو و ات رو با دستاش چسبوند به دیوار
ویو کوک
وقتی چسبوندمش به دیوار با خشم نگاهش میکردم، دختر خیلی خوشگلی بود و بدن بی نقصی داشت نتونستم جلوی هوَسَمو بگیرم و لبمو محکم کوبوندم رو لبش و و حشیانه می بوسیدم
ویو ات
وقتی داشت منو میبوسید طعم خون رو تو دهنم حس کردم (بعد ۲ مین تموم شد)
کوک: گفتم اختیارت دست منه و هرکاری دلم بخواد باهات میکنم ، فردا شب تنبیهت میکنم ..
بعد ات از اتاق اومد بیرون
ویو ات
رفتم تو اتاق و داشتم گریه میکردم دیگه نمیتونستم تحمل کنم ازم سو استفاده بشه،، مطمئنا فردا شب عاقبت خوبی در انتظارم نیست ،، امشب خوب موقعی برای در رفتن از این خراب شده بود............
۸.۵k
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.