۱۵ پارت .
۱۵ پارت .
که چطوری بال های سفید طلایی اش زیره نور خورشید میدرخشه
ات :بیا بریم خونه
به سمت قصر پرواز کردیم که روی یکی از بالکن های بزرگش فرود آمدیم.
کوک :خیلی خستم ات هوف
ات :منم
هر دو تایی روی تخت ولو شدن و به خواب عمیقی فرو رفتن.
ساعت .۸.۱۹ دقیقه بهشت هشتم .شب .
ات :کوک پاشو بچه پاشو .
کوک :بزار بخوابم ات .(خواب آلود
کوک با یه چرخش بال بزرگش و کوبید تو صورت ات و پرت کرد پایین تخت
ات :هو عوضی .....
کوک مثل جت با این حرف ات پرید بالا و با ترس به ات نگاه میکرد.
ات :با لا تو میچینم وایسا
کوک :چیز خوردم چیز .
الفرار حالا دوباره موش و گربه بازی این دوتا شروع شد که دره اتاق زده شد .
خدمتکار :ملکه ملکه
درو که وا کرد منو کوک و توی اون وضعیت روی هم دید سریع رفت بیرون
ات :گاو مون زایید
کوک :ام نه فکر کنم چ......
داشتیم مرتب میکر دیم رو تخت و که جیمین با شتاب درو باز کرد
)آهان بچه جیمین برادر ات و فرشته طبقه ۶ هست
و نامجون هم برادر بزرگ تره که فرشته علم و دانش و حفظ امنیت بهشت هست .)
جیمین ؛چشمام روشن دوست پسرررر
ات :دوست پسرم کجا بود
کوک :.......
لایک :۱۴ فالو پلیز
که چطوری بال های سفید طلایی اش زیره نور خورشید میدرخشه
ات :بیا بریم خونه
به سمت قصر پرواز کردیم که روی یکی از بالکن های بزرگش فرود آمدیم.
کوک :خیلی خستم ات هوف
ات :منم
هر دو تایی روی تخت ولو شدن و به خواب عمیقی فرو رفتن.
ساعت .۸.۱۹ دقیقه بهشت هشتم .شب .
ات :کوک پاشو بچه پاشو .
کوک :بزار بخوابم ات .(خواب آلود
کوک با یه چرخش بال بزرگش و کوبید تو صورت ات و پرت کرد پایین تخت
ات :هو عوضی .....
کوک مثل جت با این حرف ات پرید بالا و با ترس به ات نگاه میکرد.
ات :با لا تو میچینم وایسا
کوک :چیز خوردم چیز .
الفرار حالا دوباره موش و گربه بازی این دوتا شروع شد که دره اتاق زده شد .
خدمتکار :ملکه ملکه
درو که وا کرد منو کوک و توی اون وضعیت روی هم دید سریع رفت بیرون
ات :گاو مون زایید
کوک :ام نه فکر کنم چ......
داشتیم مرتب میکر دیم رو تخت و که جیمین با شتاب درو باز کرد
)آهان بچه جیمین برادر ات و فرشته طبقه ۶ هست
و نامجون هم برادر بزرگ تره که فرشته علم و دانش و حفظ امنیت بهشت هست .)
جیمین ؛چشمام روشن دوست پسرررر
ات :دوست پسرم کجا بود
کوک :.......
لایک :۱۴ فالو پلیز
۴.۲k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.