چند پارتی یونگی
چند پارتی یونگی
درخواستی
موضوع :اینه که تو عضو هشتم بی تی اس و دوست دختر یونگی هستی و یه بار پات پیچ میخوره و باعث میشه ربات پات پاره بشه و باید عمل کنی اما به شدت از اتاق عمل میترسی و میگی نمیخوام برم اما بالاخره عمل میکنی
ا.ت: یونگیاااااااااااا (گریه😭)
یونگی:شیییش گریه نکن گربه ی من(بم)،
ا.ت:میشه امشب بریم خونه لطفاً 😭😭(گریه😭😭)
یونگی:ولی...باشه گربه کوچولو(بم)
ا.ت:ممنونم یونگیا😭😭
یونگی:ولی بهم قول بده گریه نکنی باشه(بم)
ا.ت:چشم یونگی 🥺🥺
ویو یونگی
دلم نیومد وقتی داشت گریه می کرد که بره خونه بگم نه
پس رفتم اتاق پزشک
پزشک:بفرمایین داخل
یونگی: من می خوام مریضم رو ببرم و فردا بیارم تا عمل بشه(بم)
پزشک:اما اما
یونگی:اما چی(بم و عصبانی)
پزشک:چشم آقای مین می تونین بیمارتون رو ببرین(ترسیده)
در اتاق رو باز کردم و بیرون رفتم و کارای مرخصی رو انجام دادم و برای فردا اتاق عمل رو گرفتم
رفتم پیش ا.ت
ا.ت:چیشد🥺(بغض کرده بودش )
یونگی:حتی وقتی ناراحتی کیوتی(خنده لثه ای)
ا.ت:یونگیااا🤭ا(خجالت کشید🫠)
یونگی:خجالت نکش بیب بیا بریم از اینجا (بم)
ا.ت:واقعااااا(ذوق کرد)
یونگی :آره
ا.ت:(با اینکه پاش خیلی درد داشت پرید بقل یونگی)وای شوگولی پس میریم خونهههههه🥹🥹
یونگی :آره نفسم(بم)
ا.ت:یااااا یونگیاااااااااااا بم حرف نزن تح..ری....ک میشم
یونگی:عههه پس کلا اینجوری حرف می زنم(بم)
ا.ت:(خجالت کشید)
یونگی :بیب خجالت نکش بیا دیگه بریم خونه
ا.ت:باشه🫠 (کیوت)
ا.ت رو بقل کردم و بردم تو ماشین گذاشتم
پرستار پاش رو باند پیچی کرده بود تا زیاد دردش نیاد
یونگی:خوبی؟(بم)
ا.ت:آره یونگیا
یونگی :اممم..
تلفن رو ور داشتم و زنگ زدم به جیمین
ویو جیمین
پیش بچه ها داشتیم حرف می زدیم که گوشیم زنگ خورد
مکالمه یونگی و جیمین
جیمین:الووو
یونگی :جیمین
جیمین:سلام یونگی خوبی
یونگی : احوال پرسی رو بیخیال گوشی رو بزار رو بلند گو
جیمین:اوکی(گوشی رو گذاشت رو بلند گو)
یونگی:بچه ها من و ا.ت فردا نمی تونیم بیایم
تهیونگ:مثبت فک کن مثبت فک کننن
جونکوک:می خواید شب اهم اهم کنید😈
یونگی:بامزه ها ا.ت ربات پاش پاره شده باید عمل شه(بم و ناراحت)
نامجون:چییییییی(تعجب کرده)
جیهوپ :ولی ا.ت از عمل می ترسه
جین:من ورد واید هند سام وارد می شوم
جیمین :جین بیا بشین از دنیا با خبر شد حداقل
جین:ببین الان دیگه وقتشه بزنم بشت آب بره تو چشت
یونگی:بسههههههه
یونگی:همین فردا نمی یایم
نامجون:الان کجایی
یونگی:ا.ت گفت امشب می خواد بیاد خونه بخوابه فردا بره عمل
نامجون پس ما میایم بیینیمش
یونگی :باشه خدافظ
همه:خدافظ
پایان تماس
جین:شونه های پهنم تو حلق هرچی ربات پاعهههه
تهکوک:🤣🤣🤣🤣
جیهوپ:لباس هاتون رو عوض کنین بریم دیگه
همه:باشه
ادامه دارد...
درخواستی
موضوع :اینه که تو عضو هشتم بی تی اس و دوست دختر یونگی هستی و یه بار پات پیچ میخوره و باعث میشه ربات پات پاره بشه و باید عمل کنی اما به شدت از اتاق عمل میترسی و میگی نمیخوام برم اما بالاخره عمل میکنی
ا.ت: یونگیاااااااااااا (گریه😭)
یونگی:شیییش گریه نکن گربه ی من(بم)،
ا.ت:میشه امشب بریم خونه لطفاً 😭😭(گریه😭😭)
یونگی:ولی...باشه گربه کوچولو(بم)
ا.ت:ممنونم یونگیا😭😭
یونگی:ولی بهم قول بده گریه نکنی باشه(بم)
ا.ت:چشم یونگی 🥺🥺
ویو یونگی
دلم نیومد وقتی داشت گریه می کرد که بره خونه بگم نه
پس رفتم اتاق پزشک
پزشک:بفرمایین داخل
یونگی: من می خوام مریضم رو ببرم و فردا بیارم تا عمل بشه(بم)
پزشک:اما اما
یونگی:اما چی(بم و عصبانی)
پزشک:چشم آقای مین می تونین بیمارتون رو ببرین(ترسیده)
در اتاق رو باز کردم و بیرون رفتم و کارای مرخصی رو انجام دادم و برای فردا اتاق عمل رو گرفتم
رفتم پیش ا.ت
ا.ت:چیشد🥺(بغض کرده بودش )
یونگی:حتی وقتی ناراحتی کیوتی(خنده لثه ای)
ا.ت:یونگیااا🤭ا(خجالت کشید🫠)
یونگی:خجالت نکش بیب بیا بریم از اینجا (بم)
ا.ت:واقعااااا(ذوق کرد)
یونگی :آره
ا.ت:(با اینکه پاش خیلی درد داشت پرید بقل یونگی)وای شوگولی پس میریم خونهههههه🥹🥹
یونگی :آره نفسم(بم)
ا.ت:یااااا یونگیاااااااااااا بم حرف نزن تح..ری....ک میشم
یونگی:عههه پس کلا اینجوری حرف می زنم(بم)
ا.ت:(خجالت کشید)
یونگی :بیب خجالت نکش بیا دیگه بریم خونه
ا.ت:باشه🫠 (کیوت)
ا.ت رو بقل کردم و بردم تو ماشین گذاشتم
پرستار پاش رو باند پیچی کرده بود تا زیاد دردش نیاد
یونگی:خوبی؟(بم)
ا.ت:آره یونگیا
یونگی :اممم..
تلفن رو ور داشتم و زنگ زدم به جیمین
ویو جیمین
پیش بچه ها داشتیم حرف می زدیم که گوشیم زنگ خورد
مکالمه یونگی و جیمین
جیمین:الووو
یونگی :جیمین
جیمین:سلام یونگی خوبی
یونگی : احوال پرسی رو بیخیال گوشی رو بزار رو بلند گو
جیمین:اوکی(گوشی رو گذاشت رو بلند گو)
یونگی:بچه ها من و ا.ت فردا نمی تونیم بیایم
تهیونگ:مثبت فک کن مثبت فک کننن
جونکوک:می خواید شب اهم اهم کنید😈
یونگی:بامزه ها ا.ت ربات پاش پاره شده باید عمل شه(بم و ناراحت)
نامجون:چییییییی(تعجب کرده)
جیهوپ :ولی ا.ت از عمل می ترسه
جین:من ورد واید هند سام وارد می شوم
جیمین :جین بیا بشین از دنیا با خبر شد حداقل
جین:ببین الان دیگه وقتشه بزنم بشت آب بره تو چشت
یونگی:بسههههههه
یونگی:همین فردا نمی یایم
نامجون:الان کجایی
یونگی:ا.ت گفت امشب می خواد بیاد خونه بخوابه فردا بره عمل
نامجون پس ما میایم بیینیمش
یونگی :باشه خدافظ
همه:خدافظ
پایان تماس
جین:شونه های پهنم تو حلق هرچی ربات پاعهههه
تهکوک:🤣🤣🤣🤣
جیهوپ:لباس هاتون رو عوض کنین بریم دیگه
همه:باشه
ادامه دارد...
۳.۲k
۱۴ دی ۱۴۰۳